من می خواهم پس ان شااالله می توانم ...
پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۵ ق.ظ
ازسه شنبه خبر های خوب شروع شد ..رفیق هایم یکی یکی برایم نوستند 2 -12-17 - 25 .....
پارسال هم همین بود ..تهران یکی یکی رفیق هایم خورد ...اولش برادرم ..بعد رفیق هایم ...تهران شهر ممنوعه ای بود برای من که یکی یکی ادم هایی زندگی ام را برد ...خوشحال برای تک تک شان ...اما دیروز سرم را گذاشتم روی شانه فرشته وسط ابد و یک روز گفتم دلم برات تنگ میشه رفیق ...
پیوست :رتبه های حال خوب کن ارشد
حالا می خواهم خودم شروع کنم به دویدن ...دلم می خواهد بدوم تا تو همه فاصله ها را ..دویدن سخت است اما باید شروع کنم ..
سال اول ارشدم تمام شد ..فقط مانده سمینارم ..می نویسمش وسط دویدن هایم ...
۹۵/۰۳/۲۷