همین جوری ..
دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۴۶ ب.ظ
درس خوندنم نمی اد .هنوز مقاله ای که باید چهارشنبه ارائه بدهم را کامل نکردم و حوصله اش را هم ندارم ..
یک شنبه رفتم کتابخانه که یه پایان نامه را بخونم ..پیام داد که کار داره و ببینم همو ..برای اولین بار گفتم نه ..گفتم کار دارم .کار هم داشتم اما راستش دلم نمی خواست دوباره حالم بد شه.اما امروز دلم تنگ بود.هیچ کاری نکردم .جز دیدن دو تا فیلم مزخرف .دیدن عکس هایی که نباید می دیدم .شنیدن یه مشت اهنگ غم دار.و شکستن بغضم ..
دیشب برای اولین بار نشستم به رنگ کردن رنگ امیزی بزرگسالان ..با اغماض میشه گفت کار جالبی بود.حواسمو پرت کرد ..
دلم یه شام خوشمزه می خواهد ولی هیچ کس نیست که باهم امشب بیاد بیرون .تو یخچال هم چیز خاصی نیست ..
راستش ظهر یه کنسرو مسخره لوبیا و تن ماهی خوردم که واقعا مزخرف بود .
پ ن :حرف اقای پ اینه که دادگاه را نرم که اروم باشم .اما خودم فکر می کنم مثل مراسم خاکسپاری باید شرکت کنی که مرگ و باور کنی .
۹۷/۰۲/۲۴