.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

ترس

چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۸، ۰۹:۲۲ ب.ظ

در جدال بین عقل و دل، همیشه افسار را دست دل دادم. دل ..دل بیچاره ام ..همیشه به عقل گفتم کاری نکن پیش دلت شرمنده شوی ..شرمنده دلم نیستم اما عقل ام هروز بهم میگه خیلی احمقی ..حالا افسار دست عقل است.اما دلم هنوز می خواهد تلاش کنه .دلی که هزار تیکه شده است . حالا نشسته به شمردن که خبری برسد که تمام کنیم ..از سن ام ترسیده ام ...از تنها مردن همیشه میترسم . از فراموش نکردن .از خبرهای بعد از من ..از اینکه یه روز تو را با بعدی ببینم می ترسم ..دلم می خواهد از این شهر فرار کنم اما دیگه هیچ راه فراری ندارم . از قضاوت مردم حتی شمایی که نمیشناسم می ترسم .هزار جور دعوا و جدایی و خیانت تو دادگاه دیدم و این امر باعث شده بیشتر از طلاق بترسم.من می ترسم.اما خدایا تو بغل ام کن که بگذرم از این کویر وحشت ...شاید ادم ها تو لحظه های سخت به دوستاشون به خانواده شون پناه میبرند ولی من روز به روز دایره روابط را محدود می کنم . کم حرف تر میشم و گم میشم تو خودم ..خدایا حتما صدامو میشنوی یه نشونه بده بهم ...

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۹۸/۱۱/۰۹
آبان

نظرات  (۱۵)

من هربار میام کامنت بذارم اما حرفی به ذهنم نمیرسه...میگم تو چی میفهمی این دختر از چه حرف میزنه...نمیفهمی...نمیتونی بفهمی...

آبان کاش دل بکنی ولی...کاش خدا توانش رو بده بهت که تمامش کنی شاید زمان حلش کنه.اینطوری همش داری به خودت آسیب میزنی...من برات دعا میکنم...

پاسخ:
چند جمله اول خوندم ..فهمیدم تو یکی حداقل فهمیدی که این درد را نمیشه به زبان اورد ...ممنونم ...که حداقل حالم درک کردی 
دل که کنده نشد ولی دارم خودم را رها می کنم ...
دعا کن برام که واقعا محتاجم ام خدا توان بده بهم ..
ممنونم ازت 
۰۹ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۲۶ سه نقطه (الهه)

آبان عزیز، سلام

ما که از جزئیات ماجرا بیخبریم و بر اساس خونده هامون برداشت میکنیم

اما میخوام بدونم هنوز دلبسته کسایی هستی که حاضرن حقت رو پایمال کنن و ناراحتیت براشون اهمیتی نداره؟ کسایی که برای بودنت تلاشی نکردن یا نمیکنن؟

 

چرا از طلاق میترسی؟

طلاق هم مثل ازدواجه، آدم از یه وضعیتی به وضعیت جدید میره.

مثل کاره، آدم از یه کاری بیرون میاد و سر یه کار دیگه میره

شرایط روحیت هم دست خودته

تنها خودت میتونی به خودت کمک کنی

تو این دنیا هیچکس جز خود آدم نمیتونه بهش کمک کنه

 

چون  تجربه کردم، انقدر راحت ازش حرف میزنم

اوایل فک میکردم دنیا تموم شد، عمرم تلف شد، ولی الان دارم خیلی راحت به زندگیم ادامه میدم، خیلی خیلی بهتر از قبل

نمیگم طلاق بگیر، صرفا میگم همه جا تو  هر شرایطی فقط فکر کن ارزشت چقدره و اگه به اون اندازه بهت اهمیت داده نمیشه، خودت رو کوچیک نکن

 

ان شاء الله هر چی خیره همون برات اتفاق بیفته

پاسخ:
می دونی من خیلی کلی می نویسم . یه روزهایی یه چیزاهایی بود که ۴ سال صبر کردم اما حق با توست کسی از جان و دل نخواست من بمونم ..
شاید واقعا من بیمار شدم . 
من رها کردم . این بزرگترین ترس من است ‌...اما تمام میشه ...
تهش که چی ..هیچی ...
خودم کوچیک نکردم . من برای دلم هرکاری بود کردم . پشیمون نیستم از بابت کاراایی که کردم و لیاقت نداشت ..حداقل می دونم شرمنده خودم نیستم 
ممنونم بابت حرفات 
۰۹ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۲۷ سه نقطه (الهه)

اگه میخوان که باشی، بمون

اگه نمیخوان، انقدر خودتو عذاب نده

پاسخ:
می خوان . نمی خواهن ..
می دونی بعضی ها هیچ وقت نمی دونند چی می خواهن .
ادم یه وقت هایی مجبوره 
با این شرایط دیگه خودم نمی خواهم 

کیه که از سنش نترسه و عنان زندگیش رو به دست دلش نده عزیزم؟

زندگی همیشه سخته. برای ادامه حیات باید دست و پا زد. تو قوی تر از این هستی که ادامه ندی. تنها هم نمی مونی. 

پاسخ:
هوپ وقتی فکر می کنم تا ۳۰ سالگی فرصتی نمونده می ترسم .
قوی که نیستم اما خوب بلدم ژست ادم های قوی را دربیارم 
۱۰ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۳۳ دچارِ فیش‌نگار

سلام آبان :)

پاسخ:
سلام دچار :(

من چند ماه دیگه سی و دو ساله میشم. هنوز ازدواج نکردم، شغلمم امیدی بهش نیست. اما هنوز از پا نیوفتادم.

طلاق توی این خراب شده همیشه تابو بوده، اما تویی که خودت دستت تو کاره چرا باید بترسی؟

از کجا میدونی بعدش کلی اتفاق خوب در انتظارت نیست؟

چندین نفر رو می‌شناسم که بعد از طلاق‌شون زندگی بهشون تازه لبخند زده.

خودمون رو الکی درگیر آدم‌های اشتباه کردیم، بیا قبول کنیم، که بودن و نبودن ما براشون یکی بوده ما الکی دست و پا می‌زدیم که نگهشون داریم....

نترس برو تو دل ماجرا، سعی کن خودت رو  بغل کنی، خودت رو دوست داشته باشی. خودت بیشتر از هر کسی لایق محبت خودتی.

پاسخ:
نسرین ادم تا وقتی ازدواج نکرده ..فقط ازدواج نکرده اما طلاق تو شغل من یعنی در هرکسی به خودش جرات خیلی رفتارها را میده ...همین حالا دارم زخم می خورم ..با اینکه من خیلی سنگین رفتار می کنم . من از طلاق می ترسم چون دیدم اشک زن ها را زیر برگه طلاق ..دیدم بدبختی ها ..نامردی ها ..من خوبی های زندگی بعد ادم ها را نمیبینم فقط اوج غم می بینم همین شده ترس بزرگ ام ...
می دونی من همیشه فکر کردم عشق یعنی از خودم بگذرم ..درست و غلط عقیده ام شکست روحی من در برداشت ...
باورم از همه چیز از دست دادم ..صبر ..امید ...بی معنا شده ..معجزه ..دور دور 

++++

پاسخ:
_ _ _ _

مثال عینی برات می‌زنم:

دوستم دو سال نامزد بود، دو سال جنگید که ازش جدا بشه، یعنی عملا چهار سال تباهی.

بعد از یک و نیم سال، با یه نفر دیگه ازدواج کرد. صد برابر بهتر.

دختر یکی از فامیلا چند سال زندگی بد رو تجربه کرد، بعد از طلاق یکی از خواستگارهای قبلیش دوباره اومد جلو، الان با هم خوشبختن.

از این مثال‌ها زیاد دیدم آبان.

تو وکیلی، شغل مهمی داری، بیشتر بدبختی زن‌ها بعد از جدایی مشکل مالی و برخورد بد جامعه است. وقتی تو جایگاه اجتماعی موجهی داری، توانایی کنترل این التهاب ها رو داری.

به خودت فرصت بده.

تو ارزش یه زندگی خوب رو داری.

 

پاسخ:
نسرین مشکل من اینه که هیچ وقت از هیچ کس متنفر نشدم .
من فقط بخشیدم و امید داشتم ...
شس ماه پیش با کسی حرف زدم بهم گفت تو باور نداری ..توکل نداری ..راست میگفت من باورم را ازدست دادم ...
اما ممنونم بابت مثال ات ...
من با خودم فقط تکرار می کنم یه پایان تلخ ..شاید واقعا بهتر یه تلخی بی پایان باشه 

سلام

من مدتیه اینجا رو‌ میخونم و هر بار با نوشته‌هات از عمق جان درد می‌کشم.

من هم حقوق خوندم؛ یکی از دوستان دوره دبیرستان و دانشگاه و تا هنوزم که الان دکترای حقوق داره و مدیر حقوقی یه شرکت بزرگه، با سه تا بچه از همسرش جدا شد. به من نگفت، خودم فهمیدم حالش خوش نیست و اونقدر پیگیر شدم تا گفت. گفت میترسیدم بهت بگم؛ می ترسیدم طردم کنی، می ترسیدم بر شوهرت بترسی! دعواش کردم! گفتم من تحسینت میکنم که جرات تمام کردن یه رابطه معیوب رو داشتی. 

ترس های شما رو که می خونم یاد دوست نازنین خودم می افتم... کاش کاری برای دلهای شکسته شما از دستم برمیومد...

امیدوارم به زودی، امیدت رو، باورت رو، آرامشت رو، ایمانت رو، لبخند و نشاطت رو به دست بیاری... دعا میکنم و به اثربخشی دعا ایمان دارم...

پاسخ:
ببخشید که باعث ناراحتی شما شدم ..اینجا تنها جایی است که من خودم هستم ...ان هم نه تمام احساس ام ..
من خودم از بین خیلی دوستام خودم حذف کردم ...که کسی حتی به ذهن اش چیزی خطور نکنه ...مجرد بودن یه حاشیه امن داره که جدایی نداره ...این برای من یه واقعیت تلخ است 
من به دعای شما ایمان دارم و امید دارم خدا  به خاطر دل مهربون شماها ..نگاهم کنه ...ممنونم :)

به نظرم اینکه صبر کردی، بخشیدی، و امیدوار بودی به روبراه شدن اوضاع، خیییییلی خوبه،،،نشون میده تا جایی که میشده تلاشتو کردی اوضاع رو درست کنی

اینجوری پیش خودت شرمنده نیستی، بعدا هم عذاب وجدان نداری

 

اگه هنوز خیلی چیزا عذابت میده، با مشاور صحبت کن، من امتحان کردم و تا حدودی کمک کرد

اگه مشاور میرفتی و کمکی نمیکرده، مشاورتو عوض کن

 

اتفاقا یکی از چیزایی که به نظرم کمکی نمیکنه تنهاییه، و اینکه از اطرافیان و دوستامون کناره بگیریم

 

اصلا نمیخوام بهت توصیه کنم که طلاق بگیری

میدونم طلاق و جدایی، اتفاق خیلی بزرگیه

فقط میگم  اون تصوری که جامعه سنتی بهش دارن رو نداشته باش

طلاق هم یه قانونیه مثل بقیه قانونا، تا آدما اگه توی رابطه اشتباهی رفتن، بتونن یه شانس دیگه داشته باشن

پاسخ:
از مشاوره رفتن خستم ..حوصله اون هم ندارم ..مشاور زیاد عوض کردم . می دونم اشتباه است ولی فعلا حوصله خودمم را هم ندارم ...
۱۲ بهمن ۹۸ ، ۰۱:۱۶ فاطمہ. ح جیمی

سلام آبان عزیزم 

بیا بغلم بیا تا یکم آروم تر این غم ها رو پشت سر بذاری 

کاش میشد محکم بغلت کنم و محکم دستات فشار بدم و بگم آبان نگاه کن 

تو خدا رو داری نترس... 

تو هنوز اگه هیچ آدمی رو کنارت حس نمی کنی ولی خدا رو داری... 

ببین داره از بالا بهت نگاه میکنه باورش کن باور کن که ته ش یه چیزی هست و باید

صبرکنی ، صبر کنیم 

من تو او ... همه ی ما یه رنجی تو زندگی داریم که زیاااد یا کم اما آزارمون میده 

ما که پناهی به غیر از خدا نداریم ، شکایتمون باید پیش خودش ببریم و فریاد 

بزنیم ماحالمون خوب نیست ، نجاتمون بده... 

آبان سخته خیلی سخت تر از اون چیزی که من از نوشته هات میفهمم 

اما برای آرامش قلبت هنوز دعا می کنم و صمیم قلب منتظر بهترین اتفاق ممکن در زندگیت هستم 

 

 

پاسخ:
فاطمه ..خدا می دونه من جز اون هیچ  کس ندارم 
اما دلم می خواست خدا درد تو دل من را  تو خونه اونا قرار بده ..اما ..خدا نخواست 
انگار اونا تو خوشبختی غرق اند ..انگار اون طرف زندگی جریان داره ..این طرف غم از دل من بیرون نمیره ..
توکل به خدا 
ممنونم برای دعا ..فاطمه مهربون ..
۱۲ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۲۱ دچارِ فیش‌نگار

چطوری آبان؟

پاسخ:
داغون 
۱۳ بهمن ۹۸ ، ۰۱:۲۸ فاطمہ. ح جیمی

آبان چندسال بعد یا شایدم چندماه بعد یا شایدم سالهای بعد ، می چرخه و زندگی اونا رو می بینی که به آه دچار شده ! 

آبانِ من ، زمین به طور فجیعی گرده ... یکم صبور باش تا ببینی 

پاسخ:
واقعا دلم می خواهد ببینم 

فاطمه نمی تونم فراموش کنم ...اما دلم می خواهد که بتونم همه چی فراموش کنم 

۱۵ بهمن ۹۸ ، ۰۲:۲۲ فاطمہ. ح جیمی

من اصلا ازت نمیخوام که فراموش کنی 

بلکه جزئی از زندگیته حتی اگه تلخ باشه 

برای همه مون تلخی ها هم موندگاره و فراموش نمیشه 

بلکه یه زخمیه که هرچقدرم بگذره اما ته ش یه جا ازش می مونه :( 

اما منتظر باش تا ببینی زمین گرده و می چرخه 

پاسخ:
ادم زخم ها و درد هاش از یادش نمیره ...
کاش ببینم گردی زمین ..می دونم اگه دیده بودم باور کرده بودم حکمت را ..اروم شده بودم ...

خدا میخواد تو رو تو این وضع و حال ببینه

لطفا چشاتو ببند و از ته دل بگو "الحمدلله علی کل حال" 

همین

..................

تو وضعیت کاملا مشابه شما هستم فقط چند سالی بیشتر رنج کشیدم چندسالی جلوت رم. این ذکری که بالا گفتم رو دست کم نگیر این کیمیای منه که بعد از سالها و رنج ها پیداش کردم

پاسخ:
ممنونم ..
الهی که رزق شما و من ارامش واقعی بشه 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">