.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

خودکار توی فنجان 

قاشق به روی کاغذ 

زیبایی ات حواس مرا پرت می کند !

عمران صلاحی 


کودکش را به اغوش کشیدم ..نوزادها بیشتر از هرچیزی به ادم حس زندگی میدهند...شناسنامه اش را هنوز نگرفته اند..

می خواهند فامیلشان را عوض کنند ..چرا ! چون فامیلشان بی کلاس است ،بی کلاس بودن به این معنا نیست که این فامیل معنای خوبی ندارد ...

قبول دارم که نام کودک روی شخصیت او تاثیر دارد اما عوض کردن فامیل به بهانه بی کلاسی را نمی فهمم ...

استدلالش این بود که شان و احترام او با عوض کردن فامیلش بیشتر می شود ..

فکر کردم شان ادمی به نام نیست ..به رفتار است ،بی کلاس بودن استدلال نیست ،بهانه است !...

...............................

بعد از سحر نخوابیدم و فکر کردم و دلتنگ شدم .برخی از دلتگی ها ،حس خوب به ادم میدهد،حس امید، زندگی و تمام واژگان خوب ، دلم می خواهد بروم برای خودم یک گلدان بخرم و بعد برای قد کشیدنش ذوق کنم ،برای نور آفتاب و آب  ،دلواپس شوم .به یقین گیاهان عاشقان نورند 

...

پیشنهاد: دیدن  پیج اینستا گرام صابر ابر  است ..عکس هایش زندگی دارد ..روح دارد ...



۳۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۶:۲۶
آبان
دستمال را برداشتم و تمام شیشه ها را پاک کردم ...
جا رو کشیدم بعد تی کشیدم و تمام پله ها را جارو کردم ،کتاب های کتابخانه را از نو چیدم ..
بعد زیر دوش آب گرم گریه کردم ...
یک روز میم برایم نوشت که هروقت حالت بد بود ،خانه را تمییز کن،ظرف بشور ... خندیده بودم ،ولی امتحان کردم ..
هیچ چیز حل نشد..مشکلی حل نشد..اما آرام شدم..آرام شدم...
دیشب دلم می خواست تمام ظرف ها را از نو بشورم...دیشب دلم می خواست تمام شهر را  از نو پاک کنم ..
مشکلی حل می شد ؟ نه !اما آرامم می کرد ..چراغ ها را خاموش کردم ...هیچ چیز سرجایش نبود ، به آسمان نگاه کردم دلم به اندازه یک شهر گرفته بود،زندگی شبیه فیلم هندی نبود که دستم را بگذارم روی قلبم و بگویم ALL IS  WELL ...

عنوان :پایان عصر معجزات است      و من هنوز در انتظار عشق       نشسته ام     شاعر :فریبا عبدی


۲۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۹
آبان

نازنیم !

با مسافری که می اید 

سرزمین بی طرفی برایم بفرست 

و پرچمی سفید 

و پیراهن نازک گلداری 

با بوی خلیج ناآرام فارس 

برای اقیانوس ارامی 

که مثل چشم های تو تنها است ..روجا چمنکار 

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۱
آبان

تو رفته ای ......و در میز سوم کتابخانه جا مانده ای ...در مسیر گروه حقوق جا مانده ای ..

اخرین تصویرت ،تو عکس های جشن فارغ التحصیلی جا مانده

..تو عکس پروفایل ات جامانده ای ...تصادف ادم ها را میبرد..

به مادرت فکر می کنم ...به چشم هایت ..به دست هایت فکر می کنم .به تو فکر می کنم ..به چهار سالی که گذشت و باورم نمی شود ..تو رفته ای ...  ومن هنوز نمیدانم چگونه باید از مرگ ..از تصادف ..بنویسم ...

..همکلاسی ام ..رفته است ... انا لله و اناالیه راجعون ..



موافقین ۹ مخالفین ۱ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۱
آبان


گفت همیشه پای یک زن در میان است ...وسط هر پرونده جنایی ،ذهنش می رود دنبال یک زن ...دنبال حضور یک زن ...
فکر کردم چقدر این نگاه درست است؟
چند هفته پیش مردی از پشت بام پرت شد پایین ..پرت شد یا انداخته شد ! کشته شد یا مرد ؟..پرونده باز است و زنی همیشه متهم است ...!
اقلیما زنی است وسط داستان هابیل و قابیل ،حوا زنی است با سیب سرخ!...همیشه پای یک زن در میان است !
..................
جمعه  ها حوالی ساعت 1 زیر پنجره ، آواز می خواند...اوایل سرم را از پنجره بیرون می کردم و چشم هایم را می بستم،هیچ زمانی آکاردئون ساز خوش آهنگی برایم نبود حتی صدای آن پسر هم خوب نبود..اما خواندنش زندگی داشت ..یک جورایی کوچه پر میشد از زندگی ..بعد پنجره های ساختمان روبه رو باز می شد و اسکناس هایی که تو هوا می رقصید ...میوه ها و شیرینی هایی که از پتجره رها می شد ...
به تقویم من دوماه است که کسی تو این کوچه اواز نخوانده ...
......................................................
زنگ در خانه را که زدند زنی پشت ایفون لبخند می زد..نان آورده بود..نان نذری..یک قرص نان..
بوی نان داغ در وجودم دوید.
.......................................
نگار جان لطفا  ادرس  وبلاگت را برام بذار ...
۳۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۳:۴۰
آبان

فرزندانم از من به شما نصیحت 

فیلم چند متر مکعب عشق را ببینید ...پایان فیلم قابل تصور نبود ...پر از عشق ..

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۶
آبان

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

برای بهترین دوست مجازی ام 


موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۲۳:۲۱
آبان

هیچ چیز ناجور تر از زندگی کردن در حالت ِ انتظار نیست..

لودویگ ویتگنشتاین


مصاحبه را رفتم . ...


موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۵
آبان