.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

اینجا  همیشه شب است هیچ سحری هم ندارد ..هیچ سختی هم تمام نمیشه

دیگه منتظر هیچی نیستم ...

موافقین ۴ مخالفین ۲ ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۳۸
آبان
امروز روز چهارم است که من کاراموز شعبه ایکس هستم 
روز اول ، فکر کردم من می تونستم به جای کاراموز وکالت ، کاراموز قضاوت باشم ولی قسمت نبود . 
به هرحال روز هایی خوبی را می گذرونم . قاضی شعبه  ادم دوست داشتنی است ...شاید پنج یا شش سال بزرگ تر از من . طرفین دعوا که خارج می شوند،  می پرسد نظرت چیه خانم وکیل:)  و  منم اونقدر خوب براش تحلیل کردم که واقعا خوشش اومده . بچه های دفتر ادم های خیلی خوبی هستن و هنوز درگیر این هستن که من دانشجو دکتری ام..
روزهای خوبی است و باید خداراشکر کنم برای این همه حس خوب . صورت جلسه چند تا جلسه را نوشتم و راستش را بخواهید برای یادگاری از یکی از صورت جلسه ها عکس گرفتم 

پ ن : اتفاق جالب امروز امدن میم بود  ...تو دادگاه ..پشت درب شعبه ..

پ ن : یک دسته گل زرد و بوی  کیک کاکوئئ داغ ...همین قدر ساده من خوشحال میشم 

پ ن : رو به روی  اجرای احکام خانمی مهریه اش را پخش کرد بین مردم ...چند صد شاخه گل رز قرمز ...
نگاه کردم و فکر کردم مردم چطور دلشون میاد  گل ها را بگیرند .
۲۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۲۴ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۵۴
آبان

برق ها را خاموش کنیم گریه کنیم واسه بدبختی هامون 

پیام های بلند بنویسیم هی دل دل کنیم 

بفرستیم 

بنویسیم که دیگه امید نداریم که خسته ایم ...

که خدایا دلمان خوش است که مبینی ‌.تو حرف میزنی ...من نمیشنوم ..

خدایا بغلم می کنی 

دارم میافتم ...

از دستت ندم یه وقت 

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۰۱
آبان

در این سرای بی‌کسی 

نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم 

دریچه آه می‌کشد 

تو از کدام راه می‌رسی

 خیال دیدنت چه دلپذیر بود 

جوانی‌ام در این امید پیر شد نیامدی و دیر شد... 

هوشنگ ابتهاج 

کیسه اب جوش ام را بغل کرده ام و خوابیده ام زیر پتو و مثلا جرم شناسی می خونم اما نمی خونم .مهمان داریم ولی من اومدم یه طبقه دیگه تا سوالات عجیب غریب ادم هایی که سالی یک مرتبه می بینمشون را جواب ندهم 

یه بنده خدایی که از صبح چهار بار زنگ زده برای مشکلات حقوقی و من  جواب ندادم ...از نظر قانونی  فعلا نمی تونم کمکی کنم اما نمی دونم چرا عذاب وجدان دارم.

عصر جدید (علیخانی )را میبینم و معنی نصفی از این کارهای دیوانه وار را نمی فهمم ‌.و تهش سوال اینه : خب که چی ؟فایده اش چیه ؟

دلم تنگ شده ...

پ . ن :

نیازمندی ها :کوه رفتن . بغل . یه شب خواب ارووم 

green book را دیدم همچین چیز خاصی هم نبود .

۱۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۴۶
آبان