.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

زنگ می زنم به عین ..جواب میده که کار دارم کار ضروری که نداری ...میگم نه 

دو قسمت از سریال نهنگ ابی را می ببنم جداب نیست برام .

لیست مخاطب ها را بالا و پایین می کنم 

پیام میدهم به الف . می نویسه رفته پیست اسکی ..

زنگ می زنم به نون ..هنوز درگیر هدیه ولنتاین است و داره میره بیرون ...

زنگ میزنم میم ..رفته سر مرده ها ...حوصله ام سر رفته ..از پنجره ادما را نگاه می کنم که با یه نم باروون وسایل جمع کردند به سمت ماشین ..

به گزینه گلستان شهدا و پیاده روی فکر می کنم ...به چهارباغ شلوغ و پلوغ فکر می کنم اما تنهایی انگار حوصله ندارم ...

زل می زنم به کتاب دختری که رهاش کردی ....


۱۲ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۱۹
آبان

دیشب که پشت چراغ قرمز شلوغ ترین خیابان شهر ماشین خاموش شد و روشن نشد به تو زنگ نزدم .مرد های غریبه شهر کمکم کردند اما به تو زنگ نزدم.زنگ زدم به کسی که همیشه بی هیچ منتی هست.راستش مطمن بودم تو کمک ام نمی کنی.

چمدان بسته ام. اما تو هرروز هفته عین خیالت نیست ..

رهات کردم و درگیر خودتی.

رفتم سر پدرت ...

قبرستان سکوت بود.گفتم برای اخرین بار امدم نمی بخشم .

عنوان: 

اما قلب حافظه ی خودش را دارد و من هیچ چیز را فراموش نکرده ام. آلبرکامو

۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۰۳
آبان

نشستم تو حرم امام رضا 

چه چیز می تواند این حجم از نور را توصیف کند .....




موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۰۷:۱۶
آبان