.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

هوا یه جوری خوشگله که ادم دلش راه رفتن می خواهد .یه لیوان شیر کاکاکو درست کردم پتو پیچیدم دورم تا ساعت ۶ برم جلسه فلان اتحادیه .امروز از نظر کاری برای من یه روز مهم بود . روزی که ۱۷۳ میلیون دیه از دولت برای موکل ام گرفت ام.گرفتن این دیه واقعا سخت بود. شاید یکی از پر استرس ترین جلساتم. وکیل صندوق تمام تلاشش کرد که حکم بشکند و نشد ...الان خوشحالم .‌واقعا احساس می کنم .من وکالت دوست دارم. درسته که تو اخرین جلسه به مشاورم گفتم دادگاه خانواده که میرم درد میکشم ولی خارج از پرونده های خانواده حالم خوبه :)

دیشب حالم خیلی بد بود.حتی صبح یه کار احمقانه بعد دادگاه کردم.اما خودم میبخشم چون واقعا شایسته بخشیده شدن هستم.

و اینکه یه فیلم خوب دیدم .  " چیزی برای پنهان کردن نیست ۰محصول : فرانسه، بلژیک .Nothing to Hide 2018 اگر فیلم سعادت اباد پسندید احتمالا این فیلم دوست دارید . 

کتاب  دروغ هایی که به خود میگوییم را دارم میخونم .جالبه ولی کند پیش میرم.یعنی کلا من با کتاب های روانشناسی سخت کنار میام.

به خودم قول دادم . فردا برم کوه :)

 

۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱ ۳۰ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۵۲
آبان

پنج سال پیش فکر می کردم من هم مثل اکثر زن ها مادر میشوم.

فکرکرده بودم که اگردختر شداسمش باشدمهرسا اما درگوشش گفتم،دلم نمیخواهددختری داشته باشم.دختر بون سخت است.گفتم برای پسربچه دلم نمیرود ولی دلم میخواست اگر روزی فرزندی داشتیم پسر باشد.پسر دوست داشت.مستقیم نگفته بود ولی می فهمیدم.

فکرکرده بودم شایدصدرا شاید ارمیا ...اما کم کم فهمیدم که هیچ دلم نمیخواهد فرزندی داشته باشم.نگاه کرده بودم و دلم سوخته بود برای فرزندی که مادرش گلوله گلوله اشک می ریخت و هیچ کس در این جهان دوستش نداشت.

کم کم فهمیدم.این دنیا هیچ ندارد.فهمیدم دریا دیگه ابی نیست.اسمان قشنگ نیست وهیچ چیزی در این جهان ارزش اضافه کردن انسانی را ندارد.

فهمیدم خلق الانسان فی الکبد یعنی انسان را در رنج افریدیم.دلم نخواست رنج بکشی.شب ها مثل من با اشک بخواهی،هی راه بروی و نرسیدی.هی بدوی و نرسی..

کم کم تصمیم گرفتم مادر نشوم.منی که عاشق بوی نوزاد بودم.دوست ندارم.رنج بکشی..از من ممنون خواهی بود برای این تصمیم...

 

چالش بلاگردون  عزیز 

به دعوت نسرین مهربانم 

اگر دوست داشتید بنویسید رفقا :)

۹ نظر موافقین ۷ مخالفین ۲ ۲۱ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۱۶
آبان

قرار بود چارشنبه صیغه طلاق موکل ام  جاری بشه ...رفتم محضر اما سیستم ثبت احوال قطع بود.افتادشنبه ...

برای موکل ام ناراحتم.واقعا خسته شده و دلش می خواست زودتر این اتفاق بیافتد.

هیچ صدایی و هیچ لحظه ای سنگین تر از این لحظه نیست ...قرار شد حضور نداشته باشد ..من باشم و زوج..

باتمام وجود غم این لحظه را احساس می کنم.راستش هرجور حساب و کتاب کنم نمی فهمم اونایی که جشن می گیرند

موافقین ۱۱ مخالفین ۱ ۱۷ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۱۹
آبان

داستان  اول :

با واسطه زنی پیام داده که ساکن یکی از شهرهای مذهبی است.زن تابعیت یکی از کشورهای عرب زبان را دارد.با دو بچه و مهریه 4 هزار دلار.زوج هیچ اموالی به نام اش نیست.درب منزل را قفل می کند و درگیری و ضرب جرح ... موبایل زن را بعد هر دعوا جمع می کند.و با چندین زن صیغه ای درارتباط است و گویا یکی از زن ها را هم به منزل اورده است.از زن چندین بار شکایت کرده و حکم تمکین گرفته درحالی که زن از ارا قبلی هیچ مدرکی ندارد که بدونیم کجای کار ایستادیم .محض رضا خدا یکی از شرایط ضمن عقد که به زن اجازه طلاق می دهد امضا نشده است و مرد هر روز اصرار دارد که از زن رضایت محضری بابت ازدواج دوم بگیرد.

داستان دوم 

پدر 17 سال پیش ازدواج مجدد کرده است و زن را با دو بچه تنها گذاشته است.پدربزرگ منزلی را برای زندگی در اختیار نوه ها گذاشته بود. امسال  پدر بزرگ فوت کرد. وراث حکم تخلیه را گرفته اند.درب منزل دو تا دختر بچه 18 ساله را کتک زدند و چون شاهد نداشتند نتواستند در دادگاه ثابت کنند. 

داستان سوم 

زن با یک بچه 9 ماه از منزل شبانه بیرون شده است.شوهر معتاد است .زن سواد ندارد و حتی متوجه راهنمایی که می کنم نمی شود ...

داستان چهارم 

زن 10 سال پیش با یک پسر 6 ساله جدا شده است و اکنون پسر 16 ساله رو به روی من ایستاده است با حسابی که بانک بسته است به استناد اینکه قیم حساب بانکی را باز نکرده است .و پدری که نیست ..

 

روایت زن بودن در چهارچوب این قوانین ..زن های بدون پول ..بدون حمایت...این داستان ادامه دارد ...فقط من روز به روز تحلیل تر می رم ...این بار به مشاورم گفتم هربار میرم دادگاه خانواده درد می کشم ..

۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱ ۰۵ بهمن ۹۹ ، ۱۷:۴۶
آبان

و گفت صبر:

(صَ) [ع.] (اِ.) گیاهیست با برگ های دراز و ضخیم و تیغ دار با گل های که در زمان های دور به جای درمان و دارو از او استفاده میکردند ...گفت صبر تلخ ..خیلی تلخ ...

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۲۰
آبان