رفت انکه پیش پایش دریا ستاره کردی ..
پیشنهاد :آهنگ کولی همایون شجریان
رفت انکه پیش پایش دریا ستاره کردی ..
پیشنهاد :آهنگ کولی همایون شجریان
روان شناس ها یک تئوری دارند 6 ماه آشنایی برای ازدواج ...
شما موافق اید ؟ به عنوان یک دختر مذهبی می تونید این مسئله را بپذیرید ؟
اصلا به نظر شما چقدرزمان لازم است که طرف مقابل را بشناسید ..امار بالای طلاق چه چیزی را اثبات می کند ..
نگرانی های زیادی وجود دارد ...به نظرم پسرها به سادگی می توانند این حرف را بزنند ...
اما من دخترهای زیادی را می شناسم که از این مسئله ضربه خوردند
صیغه محرمیت ،این یکی را به شخصه مخالفم حتی اگه نخواهم مذهبی فکر کنم ...و جنبه های حقوقی و اجتماعی را در نظر بگیرم این مسئله ریسک بالای دارد و به نظرم اشتباه است .....
به هزار یک دلیل حقوقی ،از بحث مهریه بگیر تا هزار مشکلی که برای یک دختر ممکن است پیش بیاید ..
من داستان دختری را شنیدم که که در زمان صیغه محرمیت حامله شد و پسر او را به سادگی رها کرد ..من داستان های زیادی را شنیده ام ...خوب ..بد ..خوشبختی ..بدبختی ...فرمولی ارائه نمی دهم من نظرم را نوشتم ..
برایم بنویسید نظرتان را .....
این پست صرفا دغدغه ذهنی دختری است ،که شکست خوردن دو دوست را توی این تابستان دید ..
برایم بنویسید ..برای همدیگه بنویسیم ..که تجربه هایمان را شریک شویم ..
پ ن : سالروز پیوند اسمانی حضرت علی (ع) با فاطمه (س) برترین بانوی جهان مبارک :))
تمام احتمالات نادر
برف درمرداد ...
خرید پالتو در شهریور ..
برگشتن تو ....
خیال که می توان کرد ..
گریه کرده بودم برای لیلا ..برای لیلای مهرجویی..
وحالا کارگردان فیلم ، آقای ایرج کریمی فوت کرده است ... عاشقانه ای تنها ...خدا بیامرزدش ..
پ ن 2 :چند سال بود که روی کتاب خوابم نبرده بود ..امروز عصر روی کتاب هایم خوابم برد ..
باد می وزید و من در7 بعدظهر تابستان روی تست های نزده خوابم برد ..بیدار که شده ام یک کاسه آش کنارم بود ...
پ ن 3 : خدایا ممنونم ...
همانطورکه خوردن شراب حرام است
خوردن غصه هم حرام است
و خوردن هیچ چیز مثل خوردن غصه حرام نیست
اگر ما فهمیدیم که جهان دار عالم اوست دیگر چه غصه ای باید بخوریم؟
دکتر الهی قمشه ای
شمردم ..
9 تا پسرند که نشسته اند روی چمن ها ..
هایده و ابی ،امشب شب مهتابه و حامد پهلان ،چرا رفتی شجریان..همه را از دم می خوانند ..صدای هیچ کدامشان خوب نیست .. اما خوش به حالشون ...
سرشب پیتزایشان را خوردند .. حالا هم دارند جوجه درست می کنند ...
دور هم رقصیدند ...غم هایشان را ریختند دور ....:))
من کجا هستم ؟ پشت پنجره ..
بلند بخند به زندگی ..دلت را بسپار به خدا ...
ﺟﯿﺮ ﺟﯿﺮﮐﻬﺎ
ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﻢ ﺑﯽ ﺷﮏ
ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺠﺰ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﮐﺪﺍﻡ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ﻭ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ؟!
"ﺭﻭﯾﺎ شاه حسین زاده"
کنار زاینده رود نشستم و بغضم را خوردم ..
بعد فکر کردم من اینجا خیلی چیزها را تجربه کردم ،دردهایی زیادی را اینجا ارام کردم ..
یاد ان شبی افتادم که لام برایم از عشق اش گفته بود از مردی که حالا بعد از 3 ماه به سادگی رفته ...
یاد ان روزی افتادم که میم برایم گفت پدرش گفته حق ندارد عاشق شود ...
یاد ان روزی افتادم که پیاده با کفش های پاشنه بلند ، نیمی از پل های این شهر راه رفتم و خندیده بودم ..
یاد ان روزی که با همان کفش ها راه رفته بودم که فقط خسته شوم
که انقدر خسته شوم که شب به هیچ کس و هیچ چیز فکر نکنم
یاد ان روزی افتادم که سرم را گذاشته بودم روی شانه هایی میم و بلند بلند گریه کرده بودم ..
این رود بغض های من را دیده ..خنده های من را شنیده ...یک جورایی انگار در زندگی ام تنیده...
وحالا رود خشک شده بود ..از غم من ؟ از غم این شهر ؟ ...تمام درد های من را ریخته بود در خودش .
خشک شدن یک رود را من می فهمم ...
قبل تر ها من ادم ترس از مکان ها نبودم اما حالا تا بخواهی ادم دلتنگ شدن شده ام...
از هر طرف شهر که بروم به رود می رسم ..به تنهایی ..به خشکی ..
در من رودی است که خشک شده ..که خاکش ترک خورده ...