.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

تو دلم انگاری رخت می شورن چراش را هم نمی دونم 

حوصله ام نابوده 

اکانت اجتماعی تمام ادم های رفته زندگی ام را چک می کنم 

پیش دکتر ش اون هفته رفتم های های گریه کردم تهش بهم گفت مثلا ادم به تو چی بگه ..خودت مثلا باسوادی اینم وضعیت وکیل جامعه ..

بعدم من اشکام جمع کردم و زدم بیرون ..

الان فقط خالی ام بهش گفتم احساس میکنم ناکافی ام ..احساس می کنم دوست داشتنی نیستم ...

گفتم اقای دکتر بیام دوباره ..گفت نه ...برو به داشته ها نگاه کن 

من هرچی نگاه میکنم خالی ام 

مثل امشب که دلم می خواهد یکی تو دنیا پیام بده و فقط بگه بین فلانی من هستم ...

اما قسمت نمیشه ...

تو دلم رخت می شورن ..یه وقت هایی میگم کاش گذاشته بودم میم بیاد حتی هموم هر چند ماه یه بار بهتر این وضعیت نبود ..

خیلی خالی ام از همه چیز 

ادم ها وقتی می فهمن یه بار جدا شدم انگار جذام دارم ...

مامان میگه از شغلت می ترسن ...من اخه چه ترسی دارم ...چه می دونم ...

 

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۲ ، ۲۱:۵۴
آبان

احساس بخشنده بودن ام از دست داده ام 

عملا دادخواست و لایحه پرونده را برای همکارم می نویسم چون توانش را نداره اما پرونده اون هست قبلا به سادگی این کار را برای همه می کردم . الان این پسره که مال یه شهر دیگه است صرفا یه پرونده مشترک داشتیم هی زنگ میزنه سوال می پرسه حقیقت دلم نمی خواهد جواب دهم 

یعنی معتقدم خوب برو بخون یادبگیر ساده ترین اش اینه که زنگ بزنی بپرسی بعدهم ما صنمی نداریم که تو از من هی می پرسی ! 

خسیس شدم انگار 

ژل لب تزریق کردم . 

احساس عدم رضایت مرا خواهد کشت 

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۲ ، ۱۹:۳۵
آبان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۴ دی ۰۲ ، ۱۵:۳۹
آبان