.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

چیز زیادی برای گفتن نیست .

شنبه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۵۴ ب.ظ

تو دلم انگاری رخت می شورن چراش را هم نمی دونم 

حوصله ام نابوده 

اکانت اجتماعی تمام ادم های رفته زندگی ام را چک می کنم 

پیش دکتر ش اون هفته رفتم های های گریه کردم تهش بهم گفت مثلا ادم به تو چی بگه ..خودت مثلا باسوادی اینم وضعیت وکیل جامعه ..

بعدم من اشکام جمع کردم و زدم بیرون ..

الان فقط خالی ام بهش گفتم احساس میکنم ناکافی ام ..احساس می کنم دوست داشتنی نیستم ...

گفتم اقای دکتر بیام دوباره ..گفت نه ...برو به داشته ها نگاه کن 

من هرچی نگاه میکنم خالی ام 

مثل امشب که دلم می خواهد یکی تو دنیا پیام بده و فقط بگه بین فلانی من هستم ...

اما قسمت نمیشه ...

تو دلم رخت می شورن ..یه وقت هایی میگم کاش گذاشته بودم میم بیاد حتی هموم هر چند ماه یه بار بهتر این وضعیت نبود ..

خیلی خالی ام از همه چیز 

ادم ها وقتی می فهمن یه بار جدا شدم انگار جذام دارم ...

مامان میگه از شغلت می ترسن ...من اخه چه ترسی دارم ...چه می دونم ...

 

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۲۸
آبان

نظرات  (۵)

سلام عزیزم.

من واقعا یه چیزی که به عینه تو زندگی خودم دیدم اینه که تا وقتی به آدم های گذشته ی زندگیت فکر می کنی و چکشون می کنی بیش تر حالت غم و اندوه پیدا می کنی و انرژیت واسه آشنایی با آدم های لایق به صفر می رسه.

به جای چک کردن اونا پادکست رو دانلود کن و سرچ بزن دکتر هلاکویی، کلی موضوع میاره، تماس های تلفنی مختلف به دکتر هلاکویی و جواب دادن های بعضاً خنده داره اون به مخاطب ها. کار به این ندارم که میگن روانشناس ِ زرده، ولی بالاخره دو کلام حرف درست که ازش میشنوی و وقتتم پُر می کنه.

من دیشب کتاب زنان ِ زیرک رو خوندم و به حال خودم گریه کردم که چرا حداقل واسه آدم جدید زندگیم این کتاب ُ که مدت ها تو قفسه م خاک خورده بودو نخوندم.

تو چی کم داری؟

یه خانوم مستقل و با شغل وکالت که آرزوی ِ هر خانومی هست، مطمئناً اندازه ی خودت زیبایی هم داری، فقط با یکمی رو احساساتت کار کنی. 

می دونی که اگه این آسیب ها و زخم ها درمان نشن، آدمای دیگه از همین راه ِ زخم ها بهت نزدیک میشن و صدمه میخوری و این چرخه اونقدر ادامه پیدا می کنه تا خودت یه جآ یه تغییری به خودت بدی. اینو خودم بارها تجربه کردم.

پاسخ:
ببین واقعیت زندگی خیلی عجیبه 
من راه های زیادی امتحان کردم اما خوب لزوما نسخه ای که برای دیگری کار می کنه برای من کار نمی کنه 
درست می گی ..باید رو خودم کار کنم 
ممنونم بابت حرفات :)
۲۹ بهمن ۰۲ ، ۰۶:۳۹ پلڪــــ شیشـہ اے

سلام عزیزدلم

غصه ات رو میخورم

امیدوارم هر چه زودتر به آرامش برسی.

خدا کمکت کنه. دعا میکنم.❤️

مطمئنم که لایق بهترین هایی.

پاسخ:
ممنونم از دعا ات رفیق 

مگه شغلت چیه؟

پاسخ:
وکیل ام !

واقعا برای منم عجیبه. چقدر نگاه آدما به زندگی سطحی و خالیه... به جای اینکه دنبال یار و رفیق بگردن، دنبال چیزای سطحی هستن و ایرادای پوچ میگیرن!

دعا میکنم یه آدم عمیق وارد زندگیت بشه. آدمی که خودش ارزشمند باشه، ارزش دیگرانو تو گذشته‌ش و... نمیبینه.

دعا میکنم آدمی بیاد که بدونه چقدر گل هستی:*

پاسخ:
کاش دعات بگیره گندم 
من وافعا پریشونم ...

وقتی حس دوست نداشتنی داری هیچ روانشناس و تراپیستی هم نمیتونه به آدم کمک کنه. حتی هیچ کدوم از حرفای قشنگ که به داشته هات فکر کن.من یه روزی درست جای تو بودم یعنی با همین افکار دوست نداشتنی بودن. سالها همین بود حسم.میدونم چه رنجی میکشی میدونم چقدر داری از درون متلاشی میشی ولی واقعا آبان عزیز اون چیزی که مارو نکشه قوی ترمون میکنه. یه روزی از دور نگاه میکنی میبینی دقیقا اینروزای پر از رنج داشتی رشد میکردی، قوی میشدی، پوست مینداختی و....

این حس های منفی هیچوقت نمیره مگر کسی پیدا بشه که به واسطه ی در حریم دوست داشتنش قرار گرفتن یادمون بیاره ماهم دوست داشتنی هستیم. من میفهمم که چقدر تو نیاز داری به اون آدم و خودم سالهایی از زندگیم رو با همین حال و روز الان تو زندگی کردم. و مطمئنم برای تو هم یه روزی همه چیز تموم میشه و روزای خوش میاد.

فقط برای تحمل این رنج، تجربه ی خودم رو میگم، توو این روزا بیشتر با خدا آشتی کن، بیشتر جاهای مذهبی و زیارتی برو، تجربه کردم که میگم، در آرامشت تاثیر گذاره. بیشتر برو پای سجاده و باهاش درد و دل کن، هیچکی جز اون واقف به حال درونت نیست، هیچکی نمیتونه دست بکشه روی سرت و دستشو بده و از این حال و روز بیارتت بیرون. یقین پیدا کن که راه نجاتت پیش خداییه که قادر مطلقه. از خودش بهترین یار و بهترین حال رو بخواه اون خودش وعده داده بعد از هر سختی اسانی ست پس یقین داشته باش روزلی بعد از این خوشه...

پاسخ:
حرف ات قبول دارم عملا مشاور اخرم که یه پیرمرد وخیلی معروفه نظرم همین بود که من مشاوره نیاز ندارم 
خودمم همین حس دارم وقتی نفر دوم اومد تو زندگی ام فکر کردم منم دوست داشتنی ام 
اما روزهای اخر اونم گند زد بهم و رفت 
راستش از رو زندن به خدا خستم ..چقدر چله چله زیارت عاشورا می خونم ..تهش چی ..یه طلاق 
که هربار با یکی حرف می زنم باید راجع اش حرف بزنم و چهره درهم رفته مردها را ببینم ..
من واقعا احساس می کنم درد ادم می کشه ..قوی نمی کنه ..
من ذره ذره تو این سالها مردم ...دوستم گفتن چقدر خوب رو پا شد ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">