پایان عصر معجزات است
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ب.ظ
دستمال را برداشتم و تمام شیشه ها را پاک کردم ...
جا رو کشیدم بعد تی کشیدم و تمام پله ها را جارو کردم ،کتاب های کتابخانه را از نو چیدم ..
بعد زیر دوش آب گرم گریه کردم ...
یک روز میم برایم نوشت که هروقت حالت بد بود ،خانه را تمییز کن،ظرف بشور ... خندیده بودم ،ولی امتحان کردم ..
هیچ چیز حل نشد..مشکلی حل نشد..اما آرام شدم..آرام شدم...
دیشب دلم می خواست تمام ظرف ها را از نو بشورم...دیشب دلم می خواست تمام شهر را از نو پاک کنم ..
مشکلی حل می شد ؟ نه !اما آرامم می کرد ..چراغ ها را خاموش کردم ...هیچ چیز سرجایش نبود ، به آسمان نگاه کردم دلم به اندازه یک شهر گرفته بود،زندگی شبیه فیلم هندی نبود که دستم را بگذارم روی قلبم و بگویم ALL IS WELL ...
عنوان :پایان عصر معجزات است و من هنوز در انتظار عشق نشسته ام شاعر :فریبا عبدی
۹۴/۰۴/۲۰
http://opizo.com/hoXVt