زیر پوست شهر
این روزها تو شعبه ای هستم که اکثرا پرونده های امنیت اخلاقی(رابطه نامشروع و...)دارد.راستش تو همین چند روز از ادم های شهر بیشتر ترسیدم.از زن ها و مردهایی که پیام های جنسی بهم دادند در حالی که متاهل بودند.از مردهایی که تهش ادعای صیغه کردند.از زن هایی که جلسه ای پونصد میگرفتند.از عکس ها و اسکرین چت هایی که خوندشون شرم آور بود.
چهرهاشون مثل تمام مردم شهر عادی بود ..
شغل ها:از پزشک و کارمند رسمی بود تا دانشجو و بیکار ...
احساس ناامنی می کردم.حلقه ام را دست کردم.و فکر کردم به دختر جوانی که دهانش هنوز بوی مشروب میداد و دختر نبود
به زنی که نیمه شب تو خانه مردی دستگیر شد و ادعا می کرد پرستار بچه است ولی واتساپش پر بود از عکس های ...
راستش ازدواج روز به روز مسئله ترسناک تری میشه .
باید پناه برد به خدا .خدایا پناه میبرم به تو....
پ. ن :طرف یک زن را کشته است.و جوری رفتار می کنه که کم کم باید بریم ازش عذرخواهی کنیم که گلوله هاش هدر رفته است.رسانه ها و افکار عمومی به شدت تاثیر گذار میباشند.تئوری پرستو بودن و مهدور دم تئوری های قدیمی و سوخته است.سال های بعد سیاست پیروز خواهد شد .