روایت زن بودن در سرزمین من
داستان اول :
با واسطه زنی پیام داده که ساکن یکی از شهرهای مذهبی است.زن تابعیت یکی از کشورهای عرب زبان را دارد.با دو بچه و مهریه 4 هزار دلار.زوج هیچ اموالی به نام اش نیست.درب منزل را قفل می کند و درگیری و ضرب جرح ... موبایل زن را بعد هر دعوا جمع می کند.و با چندین زن صیغه ای درارتباط است و گویا یکی از زن ها را هم به منزل اورده است.از زن چندین بار شکایت کرده و حکم تمکین گرفته درحالی که زن از ارا قبلی هیچ مدرکی ندارد که بدونیم کجای کار ایستادیم .محض رضا خدا یکی از شرایط ضمن عقد که به زن اجازه طلاق می دهد امضا نشده است و مرد هر روز اصرار دارد که از زن رضایت محضری بابت ازدواج دوم بگیرد.
داستان دوم
پدر 17 سال پیش ازدواج مجدد کرده است و زن را با دو بچه تنها گذاشته است.پدربزرگ منزلی را برای زندگی در اختیار نوه ها گذاشته بود. امسال پدر بزرگ فوت کرد. وراث حکم تخلیه را گرفته اند.درب منزل دو تا دختر بچه 18 ساله را کتک زدند و چون شاهد نداشتند نتواستند در دادگاه ثابت کنند.
داستان سوم
زن با یک بچه 9 ماه از منزل شبانه بیرون شده است.شوهر معتاد است .زن سواد ندارد و حتی متوجه راهنمایی که می کنم نمی شود ...
داستان چهارم
زن 10 سال پیش با یک پسر 6 ساله جدا شده است و اکنون پسر 16 ساله رو به روی من ایستاده است با حسابی که بانک بسته است به استناد اینکه قیم حساب بانکی را باز نکرده است .و پدری که نیست ..
روایت زن بودن در چهارچوب این قوانین ..زن های بدون پول ..بدون حمایت...این داستان ادامه دارد ...فقط من روز به روز تحلیل تر می رم ...این بار به مشاورم گفتم هربار میرم دادگاه خانواده درد می کشم ..
سلام
چه دنیای بدی شده . خوب دادگاه خانواده نرید .