.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

برای تو

سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۱۶ ب.ظ

پنج سال پیش فکر می کردم من هم مثل اکثر زن ها مادر میشوم.

فکرکرده بودم که اگردختر شداسمش باشدمهرسا اما درگوشش گفتم،دلم نمیخواهددختری داشته باشم.دختر بون سخت است.گفتم برای پسربچه دلم نمیرود ولی دلم میخواست اگر روزی فرزندی داشتیم پسر باشد.پسر دوست داشت.مستقیم نگفته بود ولی می فهمیدم.

فکرکرده بودم شایدصدرا شاید ارمیا ...اما کم کم فهمیدم که هیچ دلم نمیخواهد فرزندی داشته باشم.نگاه کرده بودم و دلم سوخته بود برای فرزندی که مادرش گلوله گلوله اشک می ریخت و هیچ کس در این جهان دوستش نداشت.

کم کم فهمیدم.این دنیا هیچ ندارد.فهمیدم دریا دیگه ابی نیست.اسمان قشنگ نیست وهیچ چیزی در این جهان ارزش اضافه کردن انسانی را ندارد.

فهمیدم خلق الانسان فی الکبد یعنی انسان را در رنج افریدیم.دلم نخواست رنج بکشی.شب ها مثل من با اشک بخواهی،هی راه بروی و نرسیدی.هی بدوی و نرسی..

کم کم تصمیم گرفتم مادر نشوم.منی که عاشق بوی نوزاد بودم.دوست ندارم.رنج بکشی..از من ممنون خواهی بود برای این تصمیم...

 

چالش بلاگردون  عزیز 

به دعوت نسرین مهربانم 

اگر دوست داشتید بنویسید رفقا :)

موافقین ۷ مخالفین ۲ ۹۹/۱۱/۲۱
آبان

نظرات  (۹)

۲۱ بهمن ۹۹ ، ۲۲:۲۲ پَـــــر واز

کاش این متن به دست خیلیا برسه:)

راستی سلام من پروازم جدید نیستم اما تازه برگشتم خوشحال میشم به منم سر بزنی^_^

پاسخ:
همیشه اونی که باید ..نمی خونه :(

بسیار عالی ممنون از شما .

پاسخ:
:))🌹
۲۱ بهمن ۹۹ ، ۲۳:۳۱ دچارِ فیش‌نگار

بنظرم آدم نباید درباره این چیزا که 99 درصدش قسمته تسمیم بگیره

 

تصمیم :))

پاسخ:
هیچی دست ما نیست ...خوشبخت بودن ‌.نه بدبخت بودن ....دنیا کار خودش را میکنه 

کی از آینده خبر داره آبان؟! شاید دوقدم اون ور تر یه دختری شدی که هر روز لبخند می‌زنه و خوشحاله از بودنش. امید رو نکش توخودت.

تو یه مادر معرکه می‌شی.

پاسخ:
امید تو من مرده نسرین جانم 

منم یه جورایی همین حس رو دارم... احساس میکنم ظلمه به بچه ای که قراره به دنیا بیاد... که فقط حس نیاز به مادر بودن منو بخواد ارضا کنه

پاسخ:
می دونی گندم ...
اگه کسی خیالش از عشق مطمن باشه ...خیلی تو این تصمیم راحت تره ..
ولی صرف نیاز ما دقیقا خودخواهی است ...

من مادر هستم و دلم گاهی میخواد باز مادر بشم و گاهی همین فکرها مانع علاقه ام میشه. تو این روزگار سخت بچه جدید یعنی یه چالش اساسی. اما طبیعت ما انسان هست و انسان هم زایا به وجود آمده و این یعنی همون رنج و کبد که گفتید هم لازمه روح ما هست. نمیشه خلاف جهت جریان آب شنا کرد. از ته دل امیدوارم یه مرد واقعی سر راهت بیاد که همه ازارهایی که دیدی رو با عشق بشوره و امید بپاشه به دلت. اونوقت یه بچه نازنین رو با عشق به دنیا بیاری.... 

پاسخ:
طبیعت ما ها به خیلی چیزها علاقه داره که نداره ...
بچه دار شدن واقعا پروسه عجیلی است ..‌
ممنونم بابت امید  :))

من بیشتر نگران آینده اون بچه ام. وقتی نتونم حداقل‌ها رو براش آماده کنم، چرا به دنیا بیاد پس؟

با این وضع مملکت و فرهنگ مصرف‌گرایی و تغییرات عجیب نسل جدید...

 

پاسخ:
حداقل ها ...
از زندگی ناامیدمون کردن ‌‌گندم 

عزیزم

ان شالله مادر بشی

پاسخ:
دعای عجیبی است نبات مهربونم 

آره واقعا... میترسم فردا بچم بهم بگه مگه ندیدی این اوضاعو؟!! چه فکری کردی که خواستی منم تو این جهنم شریک کنی؟! :/

پاسخ:
همه چی ادم ناامید می کنه ....از وصعیت اشتعال کار و تحصیل و فرهنگ و ....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">