.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

استخونم شکسته شد ..در زدم هرجا بسته شد ...

دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۴۶ ق.ظ

قرار بود امروز تحلیف باشد .قسم بخوریم ..پایه یک بگیریم ..کنسل شد برای فردا ..گریه می کنم . نه برای کنسل شدن ...برای خسته بودنم ..نا امید بودنم ..برای زندگی با ادم هایی که بال پروازم را بریدن ...برای نفس کشیدن تو خونه ای که دوستش ندارم . مدت ها است دلم می خواهد جمع کنم از این شهر از این خونه برم ..کار پیدا کرم هر جا دیگه ، اما نمی تونستم وکالت کنم چون پروانه ام مال این این شهر است ...می دونید دلم فقط یه خونه می خواهد که خودم باشم و هیچ کس به من نگویید او  تو را نخواست ..هیچ کس نمک به زخم من نریزد ...هیچ کس دلم را نشکاند ....حالا که سالها است می دونم جز خودم هیچ کس حامی من نیست ...حالا که خسته ام ...با من بگو خدا ...چطور رهام کردی ...چطور فکر کردی دوام می اورم ...

سعی کردم سکوت کنم ...اما از بس حرف نزدم ..دارم خسته می شم ...تو این گور جنازه ای نیست ...

من احمق هزار راه رفتم که هیچ کس نمی داند

 

موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۲۵
آبان