.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

چند پاره

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۲۸ ق.ظ

امروز تولدش هست . دیروز تو دفتر اسناد رسمی وقتی داشتم توافق نامه طلاق را امضا میگرفتم و وکالت تنظیم میکردم تمام تلاش ام بود که هردو نفر ارام باشن که قلبشان بیش از این نشکند وقتی طلا های زوجه را صورت جلسه کردم و مادر زوجه گریه کرد مستاصل بودم ولی خودم را جمع کردم .

شب خوب نبودم . 

امروز نشستم پشت درب شعبه ، ساعت یازده و نیم جلسه موکل ام است 

وکیل میم از شعبه میاید بیرون . درب و محکم جلو پای من بهم میزند و با خشم نگاه می کند . و من هنوز بعد یک سال نمی فهمم چرا این قدر این ادم با من بد کرد و بد هست ...

همیشه هروقت میبینمش حالم بهم میریزه . و تمام دوران کاری ام تا امروز سعی کردم مثل او نباشم . جلسه ام که تمام میشود به شوهر موکل ام میگم . حیف شما دوتا است که چند سال عمرتون با استرس تو دادگاه بگذره اگه دوستش داری و می خواهی تلاش کنی بگو ...میگه دوستش داره اما از این دوست داشتن های الکی که از ته دل نیست . کارتم میدهم میگم فکراتون بکنید . من خوشحال میشم واسطه اشتی باشم اما اگه از ته دل نیست توافقی تمام کنید ...میگه یعنی می بخشه مهریه را ...میگم ..بخشی از مهریه را می بخشد ..فکراتو کن خبرم کن ...

 

 

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۰/۰۳/۱۸
آبان

نظرات  (۲)

فدای تو بشم

مرسی آبان م

پاسخ:
فدات دوستم :)

سلام 

وبلاگتون بهترینه

عالییییییییی

پاسخ:
ممنون !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">