بیرون پاییزه
مشق های زبانم با زور مینویسم بعد اسنپ فود بالا پایین میکنم و نمیدونم چرا چندتا فست فود نزدیک خونه را میزنه به دلیل فاصله رستوران ارسال ندارد .آخرش نماز میخوانم و بعد بین دل دل کردن لباس میپوشم و میزنم بیرون
ماشین ندارم. میرم نزدیک ترین فست فود
روی یکی از میزهای خالی میشینم تا سفارش تک نفره ام بگیرم و برم که یه خانواده بدون توجه به من میشینند و به صندلی من زل میزنند و حرفی نمیزنند بلند میشم و کنار میایستم و زل میزنم به اون صندلی دونفره که چند ماه پیش با یکی روش نشسته بودم ...دختره یه بارونی شبیه بارونی من پوشیده به رنگ زیتونی و موهاش از زیر شالش بازی میکنه ...یه قرار آشنایی است و دختره احتمالا موهیتو سفارش داده که با لباسش ست بشه پسره که دیگه میشه یه مرد خطاب اش کنم کت سفید با موهایی که سفیدش بیشتر از مشکی ،پوشیده و موهاش حالت داده،.خب به نظرم در مجموع تصویر قشنگ تری هستند نسبت یه تصویر چند ماه پیش ...برام صندلی میارند که بشینم و عذر خواهی می کنند
میشینم و خواننده داره یه مشت زرت و پرت عاشقانه میخونه
بیرون پاییزه و من یه سفارش تک نفره دارم که روی یه صندلی تک نفره منتظرم آماده شه تا ببرم خونه و زیر پتو با یه فیلم ببینم ..
تو کوچه که وارد میشم یه دختر و پسر نشستن صندلی عقب یه کوییک همو بغل کردند و تو لب تاب یه چیزی میبینند
یه نم بارون میزنه و یکم باد که چند تا برگ بیافتن روی زمین ..
اینجام بارون کمی بارید، نشسته بودیم رو پله های اظطراری خوابگاه و از بالا بچه ها رو که داشتن تو چمن مصنوعی فوتبال بازی میکردن میدیدم، شام شب رو ظهر خورده بودم بنابرین یه فلافل پر و پیمون از پیکان وانت سلف سرویسی جلوی دانشگاه گرفتم 28 تومن، البته نوشابه نگرفتم.. پایزه و هوا بس عاشقانس و معشوقه من فقط در خیالاتم میرقصه :) کولر گازی اتاقو روشن کردم و فعلا دارم بلاگا رو زیر و رو میکنم همراه با آهنگ عشق نمیمیرد، راستی کتاب عشق هرگز نمیمیرد رو بهت پیشنهاد میکنم آبانم. میدونستم وبلاگت قدیمیه و قبلا اسمشو شنیده بودم اما الان اولین باره که میام میخونمت و از این به بعد دنبال کنندت هستم پس خوشحال باش :) بریم مافیا آنلاین بزنیم تا خود صبح... فعلا