بدون شرح
تو یه جلسه رسمی مثلا آشنایی که طرف شغل من هم میدونست چنین دیالوگی رد و بدل شد
پسر: یکی از فامیلمون وکیل شده ولی من میگم بدرد این کار نمیخوره
من : چرا
چون وکالت یه پدرسوختگی میخواهد
من ؛ این تصور شما است من و خیلی از وکلا پدر سوخته نیستیم ...
قشنگ احساس میکنم دارم پیر میشم ...
فک میکنم طرف شعورش آداب نداشته.. ولی منم یه همچین فکری داشتم قبلنا.. تا میگفتن وکیل یاد جنایت کارایی میوفتادم که میخوان از دست قانون فرار کنن.. ولی الان میدونم وکیل برای افرادی که پروندشون پیچیده هستش یا از قانون سر در نمیارن خیلی مهمه.. پدر هم اتاقیم وکیله