.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

برون ریزی

سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۳۹ ب.ظ

بی پناه ترین حالت آدم اونجایی که وسط نماز اشک هات در میاد 

میبینی خدا 

تو هم پناهم نبودی 

حتی آدم قهر کردن باهات نیستم ولی ناامیدم کردی ...

وقتی اشک هام دیدی و سکوت کردی ...

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲/۰۸/۳۰
آبان

نظرات  (۴)

میبینه اما صبرش زیاده.. همین که اهل قهر کردن نیستی خوبه.. خیلی خوب. 

پاسخ:
صبر ما چی ..حد نداره

کاش میشد آدم روزا و چیزایی رو که از سر گذرونده و دیده به بقیه هم بگه... مثلا من کاش میتونستم به تو بگم که منم یه روزی پای سجاده تمام سجادم خیس میشد از گریه و فکر میکردم خدا هم منو ندید ولی بعدش فهمیدم که چقدر توو هر لحظه از زندگیم مهربون تر از قبل کنارم بود و نفهمیدم‌

دوست دارم بهت بگم به مهربونیش ایمان داشته باش هرچند الان نفهمی ولی بخدا که خدا در دلهای شکسته است آبان عزیزم و جز خالق چه کسی به مخلوقش میتونه مهربون ترین باشه... این رنج ها مارو بزرگ میکنن... چندسال دیگه تمام رنج های امروزت برات کمرنگ شدن و شاید اونموقع تازه بفهمی چقدر با رنج های الانت رشد کردی

برای ارامش دلت دعا میکنم. من اصلا دوست ندارم تو و حالت این باشه:(

پاسخ:
به نظرم چقدر باید بگذره 
تا آدم از صبرش نتیجه بگیره از ۹۴ تا حالا مهم ترین سال‌های زندگی ام سوخت..
شاید باید بپدیرم سهم همه تو زندگی رسیدن نیست ..سهم منم نیست و زور الکی نزنم 

اینکه الان انقدر ناامیدی من بهت حق میدم ولی مطمئن باش اینده چیزایی برامون رو میکنه که عین معجزه ست و تمام غمای گذشته رو میشوره میبره... فقط هرکسی توو زندگی تایم صبرش فرق داره... از کجا میدونی بهترین سالهای همرت توو راه نیست؟ تو نمیدونی چه روزایی در انتظارته که من یقین دارم شیرین ترین روزات هنوز نیومده... 

آزمایش هرکسی یجوره، تو هم به این اتفاقات زندگیت به چشم آزمایش نگاه کن... صبرت همون آزمایشته... قرار نیست همیشه در رنج و غم باقی بمونی چون این اصلا با وعده خداوند تناقض داره... خدا خودش‌ گفته بعد هر سختی ای اسانی ست... من یقین دارم روزای خوب میاد برات عزیزم. 

پاسخ:
ببین من سال ۹۴ میگفتم آینده خوب میشه 
بعد سختی آسونی است 
ولی الان واقعا ناامیدم من ۸ سال از بهترین روزهای زندگی یه آدم گریه کردم و رنج کشیدم و هیچ شانسی جهت یه دوست داشتن سالم نداشتم ...
شاید باید بپذیرم . همین 
۰۳ آذر ۰۲ ، ۰۱:۴۴ سارا رحیمی

دیگه من بعد از 35 سال به پذیرش رسیدم تو هم به این مرحله میرسی 

به اینکه بپذیری تو زندگی ما با هزار تا نرسیدن و نشدن ها در طرفیم 

من 10 سال پیش خدا زجه زدم که منو به یه خواستم برسون بعد از ده سال به اون خواسته رسیدم ولی اصلا اون خواسته چیزی نبود که من میخواستم 

تو این راه مرگ عزیز دیدم ...یه بیماری که چندین سال باهاش درگیر بودم ...هزار تا مصیبت های دیگه هم به نحوه های مختلف دیدم 

الان خدا منو فراموش کرده ؟ نه قطعا 

ببین من فهمیدم که هر ادمی برای رسیدن به خود واقعیش باید از هزاران چالش تو زندگی عبور کنه

ما خیلی قوی تر از چیزی هستیم که فکر میکنیم خیلیییییی

پاسخ:
ببین سارا ما تو این مسیر پر از درد قوی نمیشیم بلکه زجر میکشم و در این درد کشیدن قوی نمیشیم به نظرم بی حس میشیم سر میشیم از ضربه خوردن از دست روزگار ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">