کارت دانشجویی ام را که تحویل دادم بعض کردم .
این چند روزه فیلم هجوم شهرام مکری را دیدم دوست نداشتم . فیلم ابا جان را دیدم که خیلی مسخره بود ..
با دوستم رفتیم جشن شب یلدا دانشگاه ..یه عالم خوش گذشت ...:)
یه کوچلو با خودم مهربون شدم .مثلا امروز خودم بردم دکتر . باشد که رستگار باشم و آزمایش ها را هم بدهم .
یلداتون مبارک :)
پ ن 1: یه چیزی هست که هیشکی نمی فهمه ..یک ماه است که باید کاری را انجام بدهم ..انجام ندادم .نشستم به تماشا..که 8دی برسد. که یخ بزنم از بی رحمی تو ...که بتونم کاری که نمی خواستم را بکنم .
نرسیده به مشهد از دست لایحه وکیل ات زدم زیر گریه .اقای پ نوشت نگران نباش ..
من نگران نبودم .نگران جواب حرف های وکیل ات نبودم ..
اونقدر حقوق خونده بودم که بدونم ته بازی چی میشه ..اما نگاه کردم و فکر کردم داری تا کجا می ری ..
من از خودم گذشتم ..تو نمی فهمی ..من تو سال 94 گیر کردم ...شهریور 96 به دست تو کشته شدم ...و هیچ کس نفهمید ..
تلاش کن که برگردی و در کمال خونسردی مرا به خاک بسپاری
بعدا نوشت : برای پ ن 1 : من می خواستم صبر کنم اما تو ازمن بیشتر عجله داری ..
من سکوت می کنم و هیچ کاری نمی کنم ..نگاه می کنم ..