.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

قسمت ترسناک ماجرا اینجا بود که با وای فای  خونه وصل نمیشدم.فکر کردم اخرین خونه را هم از دست دادم تا امشب متوجه شدم با نت گوشی وصل میشه.احساس ناامیدی دارم نسبت به همه چیز . کار ..درس ..زندگی ..از اینکه هنوز دارم درس می خونم روح ام فرسوده است. از اینکه کارم تعطیل می کنم که درس بخونم حس خوبی ندارم .از اینکه تکلیف زندگی ام معلوم نیست ناراحتم .از اینکه هر لحظه چیزی را از دست می دهم ناراحت ام ..دوباره شروع کردم به فرندز دیدن ...حالم خوب نشد ...عصر برف میبارید.دلم خواست که بریم تو خیابان ..خستم از حساب وکتاب کردن خیلی چیزها ...از اینکه شب یلدا نزدیکه حس بدی دارم.نمی دونم چرا با این قضیه کنار نمی ام که من هیچ جوره خوشبخت نیستم . امروز رفتم شهر کتاب و هیجان ادم ها واسه کتاب خریدن با تخفیف درک نکردم . مدت ها است که دیگه کتاب نمیخرم .دیگه برام جذاب نیست.دلم می خواهد یکی تو زندگی ام بود که میگفت نگران هیچی نباش ..هرطور شد باهم هستیم.چرا ادم کنار نمیاد با خودش و بپذیره گاهی نمیشه که نمیشه 

۲۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۸ ، ۲۰:۰۶
آبان

اینترنت که قطع شده تقریبا 

زمان امتحان جامع هم که قرار بود این هفته باشد با پیام امروز  تغییر کرد . 

حوصله ام سر رفت حداقل اینجا حرف بزنید دلمون باز شه !

چه کنیم حالا 

۱۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱ ۲۶ آبان ۹۸ ، ۱۰:۴۱
آبان

مثلا اینستا دی اکتیو کردم که درس بخونم. وسعی کردم کار جدید نگیرم. اما راستش حوصله ندارم درس بخونم .دلم می خواهد این ترم بیخیال شم.کار کنم و فکر کنم.و تصمیم بگیرم .و راستش این قدر تاریخ ازمون جامع را نزدیک اعلام کردند که امیدی هم به خوندن ندارم.

پاییز خوشگل و بارونی پشت پنجره ایستاده  و من می تونم لباس خوشگل پاییزی بپوشم و حال کنم اما پتو گرفتم دور خودم و درس می خونم.

چقدر امروز جمعه بود...

سه شنبه یه راز بزرگ بود باید از خدا تشکر کنم واسه سه شنبه ...خدایا شکرت ...

موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۸ ، ۱۶:۴۶
آبان