دلم می خواهد گریه کنم
و دارم گریه می کنم . اشک هام روی اساسنامه دیوان بین الملی کیفری میریزه
چطوری دارم طاقت میارم ..
دلم می خواهد گریه کنم
و دارم گریه می کنم . اشک هام روی اساسنامه دیوان بین الملی کیفری میریزه
چطوری دارم طاقت میارم ..
حوصله ندارم. بی خیال تمام جزوه های پخش شده تو اتاق با میم میرویم یک کافه میشنیم.صدای بلبل،حوض آبی اما حالم خوب نمیشه ...از میم جدا میشم تو خیابان راه میرم ..حالم خوب نمیشه ..چایی نبات درست می کنمو پنجره را باز می کنم حالم خوب نمیشه ...دیگه هیچ وقت حالم خوب نمیشه ..دلم می خواهد برم کوه ،بام شهر و بلند بلند گریه کنم. از کوه اومدم پایین دیگه هیچی یادم نباشه ...دلم می خواهد تمام شم ...
روایت اول :
چشم هایش قرمز بود.سرش را بالا می گرفت تا اشک هایش نریزد.دختر خاله و پسرخاله بودند. پسرخاله دیروز،همسر امروز،یک گوشی موبایل دستش گرفته بود که پر بود از چت هاوعکس های همسرش،با مردی که نمیشناخت.همسرش اصل موبایل و خط موبایل که به نام خودش بود را انکار می کرد.صدای مکالمات ضبط شده زن با مردی غریبه پخش شد.زن صدای خودش را انکار می کرد.بنابراین موبایل به پلیس فتا فرستاده شد.مرد با چشم های قرمز اش،تمام طول جلسه، ساکت به همسرش که آرام بود،نگاه می کرد.هردو حلقه داشتند. چشم های مرد،ازعشق خسته بود.
روایت دوم :
دو دختر دانشجو را در منزلی گرفته بودند.طبقه بالا،منزل مادر مرد بود.مردی که ادعا می کرد به دو دختر دانشجو چون ساعت تردد به خوابگاه گذشته بود در منزل مادرش،پناه داده بود.و.....
پ.ن:متعاقب، بخش نامه رئیس قوه قضاییه،برای زندانیان مهریه جلب صادر نمی شود.پیش ازاین،قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب 94 ضمانت اجرا مهریه را کمرنگ کرده بود.مردی که متعاقب اعسار،فرضا قرار بودهرهشت ماه یک سکه بدهد،هر هشت ماه سکه را نمیدهد.جلب نمی شود.زندان نمی رود.و زن صیغه می کند وهیچ رابطه نامشروعی نیست.تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
پ.ن:ماده 637 قانون مجازات اسلامی:هرگاه زن و مردی که بین آنها علقه زوجیت نباشد،مرتکب روابط نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا از قبیل تقبیل یا مضاجعه شوند،به شلاق تا نود و نه ضربه محکوم خواهند شد واگرعمل با عنف و اکراه باشد فقط اکراه کننده تعزیر می شود.
صرف چت عاشقانه مشمول عنوان رابطه نامشروع نیست.بلکه اقرار افراد در چت و...وعلم قاضی مبنای صدور رای می باشد .
این روزها تو شعبه ای هستم که اکثرا پرونده های امنیت اخلاقی(رابطه نامشروع و...)دارد.راستش تو همین چند روز از ادم های شهر بیشتر ترسیدم.از زن ها و مردهایی که پیام های جنسی بهم دادند در حالی که متاهل بودند.از مردهایی که تهش ادعای صیغه کردند.از زن هایی که جلسه ای پونصد میگرفتند.از عکس ها و اسکرین چت هایی که خوندشون شرم آور بود.
چهرهاشون مثل تمام مردم شهر عادی بود ..
شغل ها:از پزشک و کارمند رسمی بود تا دانشجو و بیکار ...
احساس ناامنی می کردم.حلقه ام را دست کردم.و فکر کردم به دختر جوانی که دهانش هنوز بوی مشروب میداد و دختر نبود
به زنی که نیمه شب تو خانه مردی دستگیر شد و ادعا می کرد پرستار بچه است ولی واتساپش پر بود از عکس های ...
راستش ازدواج روز به روز مسئله ترسناک تری میشه .
باید پناه برد به خدا .خدایا پناه میبرم به تو....
پ. ن :طرف یک زن را کشته است.و جوری رفتار می کنه که کم کم باید بریم ازش عذرخواهی کنیم که گلوله هاش هدر رفته است.رسانه ها و افکار عمومی به شدت تاثیر گذار میباشند.تئوری پرستو بودن و مهدور دم تئوری های قدیمی و سوخته است.سال های بعد سیاست پیروز خواهد شد .
دلم برای شعبه ۳۱ و ۱۰ تنگ شده بیشتر همه برای شعبه ۱۰ و اقای ر ...
اجرا احکام بد نیست. اقای ش هم ادم خوبی است.با تحصیلات حوزوی. امروز از همسرش باافتخار تعریف کردکه دانشگاه ما شیمی خوانده واستعداد درخشان بوده.گفت هوش یه امر ذاتی است و تعریف ام کرد و من به این فکر کردم که تو هیچ وقت به من افتخار نکردی.من استعداد درخشان بودم.در بدترین شرایط روحی پایان نامه ام به بهترین شکل دفاع کردم.مقاله چاپ کردم و دوتا ازمون مهم را قبول شدم و تو هیچ وقت نفهمیدی.
زن بودن پروسه مشکلی است. اگر مردها از صفر شروع می کنند ،زن ها از منفی صفر شروع می کنند.من از منفی صفر تنهایی جنگیدم .
یه وقت هایی باید دست بزارم روی شونه ام و به خودم بگم تو قوی بودی وسط تنهایی ها .تو فقط خدا را داشتی و داری .
اینا نوشتم که بدونم اگه تا اینجا سرپا بودم تا اخر سرپا می مونم .روزهای سخت تمام نمیشه ولی من قول میدهم زنده بمونم
پ ن :در ماجرا تصادف دوتا پورشه من به این فکر کردم که رفتار راننده یقینا خلاف اخلاق است امااصل برابری افراد در مقابل قانون وجود دارد .تصادفات رانندگی قتل شبه عمد است ودر حقیقت برخلاف تصور عموم نداشتن گواهینامه باعث نمیشود تصادفات رانندگی به قتل عمد تغییر عنوان بدهد.ولی انچه که جای تامل دارد بغض و کینه مردم به قشر مرفه است.اگر دیشب راننده، صاحب پورش نه و بلکه صاحب یک ۲۰۶ یا پراید بود بازهم مهم بود که فریاد بزند: اگر کشتم دیه اش را میدهم ؟مسلما قسمت پررنگ این ماجرا پورشه بود.
پ ن : فراموشی را بستاییم یاد انسان را بیمار می کند (نادر ابراهیمی )
دلم می خواهد حرف بزنم ولی حرفام تکراریه ...
امروز بیست روز شعبه اقای ف تمام شد ...یه فکرایی گاهی تو ذهن ام میاد که از خودم ناامید میشم ..
من صبور بودم یا نبودم ..به هرحال دوست داشتم صبور باشم ولی الان سرریز شده ام ...یه مسیر طولانی راه رفتم والکی مغازه ها را نگاه کردم که حواسم پرت شه اما نشد ...
وقتی پست قبل را نوشتم ...اروم نبودم ...و تا اخر امشب موقتش می کنم
24 ساعت گذشته و من آروم ترم ..و هرروز استرس هایی را تجربه می کنم که دوست ندارم لمسشون کنم ..
صبح به خسته ترین حالت ممکن بودم و شعبه نرفتم و این بی نظمی دردسر برام ایجاد می کنه ..
ظهر کلاس رفتم و چشم هایی پف دارم از گریه علامت سوال بود برای دوستی که هیچ چیز از زندگی ام نمی دونه ..
افطار تنها بودم ..گیم اف ترونز دیدم و عصر تا حالا گریه نکردم...
نمی دونم دوست دارید که گاهی نکات عمومی بگم یا نه ..اما
برای دوستانی که اسم شون را دوست ندارند و یا اسم های مذهبی دارند و دلشون می خواهد عوض کنند ...
دادخواست شما ارجاع میشه به شعب عمومی حقوقی و خوانده دعوا ثبت احوال محل صدور شناسنامه است.همراه دادخواست ،استشهادیه : مبنی بر مشهور بودن شما به اسمی که مایلید بگذارید .در قانون مانعی نیست که اسم مذهبی را نشود تغییر داد و این امر بستگی به نظر قاضی دارد..فقط دلایل مسخره نیاورید.اخرین نفری که دیدم ،دختری بود که دلیل اش ،حرف نامزدش بود که فرموده بود : تا اسمش سارا نباشه عقدش نمی کند.فرض کنیم دروغ نمی گفت ، جواب قاضی این بود : به نظرم بهتره با این مرد ازدواج نکنی .رای به نفع اش صادر نشد.
من : اخه ما ناخن گیر نداریم ..
منشی : حاج اقا مستحبه زن ناخونش بلند باشه
کجا نوشته اون وقت ؟
منشی : حلیه المتقین ..
پ ن : برای اینکه یادم بره ..صد سال پیر شدم تو این 24 ساعت ..
در استانه تبدیل شدن به یک وکیل تنها ،ازسبک زندگی ام پشیمونم
از تمام وقت هایی که سرم را انداختم پایین ..
از جونی های نکرده ..از خلاف های نکرده
جواب نگرفت...
از صبرم پشیمانم ...احساس پیری می کنم ...مرگ
اینجا همیشه شب است هیچ سحری هم ندارد ..هیچ سختی هم تمام نمیشه
دیگه منتظر هیچی نیستم ...