.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

هر فردی می تواند در آن واحد، عاشق چند نفر باشد، همان غم و اندوه عاشقی را با هر یک از آنها احساس کند
ولی به هیچ یک از آنان خیانت نورزد . ...فلورنتینو در حالی که روی اسکله قدم می زد و این افکار را در ذهن می پروراند، دچار خشمی ناگهانی شد و زمزمه کرد...
انگار قلب من ، بیشتر از یک فاحشه خانه ، اتاق دارد ...!

عشق سالهای وبا - گابریل گارسیا مارکز 


موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۷
آبان

رفیق هایم فهمیده اند که حالم رو به راه نیست  ،دونفر شان دستم را گرفتند وبردند تو یک کافه،گفتند به دوربین لبخند بزن ..من در تمام عکس ها دختر غمگینی بودم که الکی خندیدن را خوب بلد بود ..دختری بودم که حرف نمی زد ..

دوست دیگری برایم چایی بهار نارنج ریخت و گفت: عاقل باش ...ارام باش ..خوب باش ...

دونفر دیگر امدند تو خانه ام ..که حواسم پرت شود ..اما پرت نشد ، ارام نشد ..

 در استانه پنج شنبه ای که غمگین ام ،حس غروب روز جمعه را دارم ... ..

تمام دیشب صدای ماشین عروس می امد و من  فیلم The.Fault.in.Our.Stars را می دیدم و میگریستم ..ساعت 2 نیمه شب ،تنهایی یقه ام را گرفته بود و می گریست ..صدای اذان می اید و من در انتظار می مانم ..که رحیم است  و رحمان ...


عید تان مبارک ...

موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۸:۱۲
آبان

 

به تقویم نگاه می کنم به جمعه ای که در راه است و می توانست برایم حال خوب باشد اما نشد ...نگذاشتند که دلم وصل شود ، که ارام شود ..

هیچ چیز دست من نیست..هیچ چیز..

خیلی چیزها را میشه از ادم ها گرفت  ..اجسام را ...مکان ها را ...ادم ها را ..

اما حس ها را نمی شود گرفت ...نمی شود ....

 پ ن :من برای این پست ها توضیح ندارم.گاهی ادم می نویسد که فقط نوشته باشد ،حالم،حال گریه نیست.من در انتظارم و در انتظار امید و ترس در هم امیخته ..

.سپرده ام خودم را به خودت... از اتش عبورم ده ..

نیازمندم : به صبر ..به دعا ..به عقل ...به داشتن ات ..به نگاه ات ..به یک اغوش امن ..به خیلی چیزها 

عکس : خودم

دلم می خواهد کامنت ها را ببندم اما باز است  .. به هرحال جوابی برای چراها ندارم ..

۲۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۰:۰۴
آبان

از اتوبوس پیاده شدم ..از مصلی تا گلستان شهدا را میان ماشین ها دویدم ...

گریستن ارامم نکرد ..

پ ن : مرا صدا کن فقط دعا کن مرا ..دعا کن 

لینک دانلود 

روز عرفه بود ........

۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۰
آبان

دست هایم را گرفتم زیر آب و تو ایینه به خودم نگاه کردم ..صدایشان می امد ..

اقای دکتر عین با دخترش آمده بود تا با سهمیه هیئت علمی دخترش را  تو این دانشگاه بیاورد..

کارمند دانشگاه فهمیده بود که اسم مادر دختر در شناسنامه دکتر عین نیست ..دکتر عین گفته بود همسرش مرده است و مدرکی ندارد. کارمند های زن دور هم جمع شده بودند و حدس می زدند که شناسنامه جعلی است،که دکتر عین دروغ می گوید که همسر دومی درکار است ،که همسر صیغه ای در کار بوده ..

دست هایم را زیر آب گرفتم و بچه هایی فکر کردم

که به دنیا می ایند از یک ازدواج موقت ..

به بچه هایی که اسمشان می شود ولد طبیعی ...که به دنیا می ایند از یک رابطه ای بی پایه ...

به بچه هایی فکر کردم که تو این شهر شناسنامه ندارند ...

به مرد ها و زن هایی فکر کردم که یک روز رفتند و دیگر برنگشتند و ترسیدم ...ترسیدم و گریستم .. 

..........

4 سال درس خواندنم شد یک تکه کاغذ مقوایی که رویش نوشته گواهی موقت پایان تحصیلات ..

۲۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۹:۴۲
آبان

رفت انکه پیش پایش دریا ستاره کردی ..

پیشنهاد :آهنگ کولی همایون شجریان 

۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۵
آبان

پیوند آسمانی امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)/ طرح گرافیکی

روان شناس ها یک تئوری دارند 6 ماه آشنایی برای ازدواج ...

شما موافق اید ؟ به عنوان یک دختر مذهبی می تونید این مسئله را بپذیرید ؟ 

اصلا به نظر شما چقدرزمان لازم است که طرف مقابل را بشناسید ..امار بالای طلاق چه چیزی را اثبات می کند ..

نگرانی های زیادی وجود دارد ...به نظرم پسرها به سادگی می توانند  این حرف را بزنند ...

اما من دخترهای زیادی را می شناسم که از این مسئله ضربه خوردند 

صیغه محرمیت ،این یکی را به شخصه مخالفم حتی اگه نخواهم مذهبی فکر کنم ...و جنبه های حقوقی و اجتماعی را در نظر بگیرم این مسئله ریسک بالای دارد و به نظرم اشتباه است .....

به هزار یک دلیل حقوقی ،از بحث مهریه بگیر  تا هزار مشکلی که برای یک دختر ممکن است پیش بیاید ..

من داستان دختری را شنیدم که که در زمان صیغه محرمیت حامله شد و پسر او را به سادگی رها کرد ..من داستان های زیادی را شنیده ام ...خوب ..بد ..خوشبختی ..بدبختی ...فرمولی ارائه نمی دهم من نظرم را نوشتم ..

برایم بنویسید نظرتان را .....

این پست صرفا دغدغه ذهنی دختری است ،که شکست خوردن دو دوست را توی این تابستان دید ..

برایم بنویسید ..برای همدیگه بنویسیم ..که تجربه هایمان  را شریک شویم ..

پ ن : سالروز پیوند اسمانی حضرت علی (ع) با فاطمه (س) برترین بانوی جهان مبارک :))

۴۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۳۹
آبان
با تاخیر نوشت : 

خبر خوب :  ارشد جزا  و جرم شناسی ......دانشگاه خودم 
......
من ترس ، امید و آرزوهای زیادی دارم  ..
کاشکی ادم های اطرافم می فهمیدند ..که من دلم جاری شدن امید میخواهد ..
....
خدایا شکر ....
موافقین ۲۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۵
آبان

تمام احتمالات نادر 

برف درمرداد ...

خرید پالتو در شهریور ..

برگشتن تو  ....

خیال که می توان کرد ..


گریه کرده بودم برای لیلا ..برای لیلای مهرجویی..

حسابش از دستم در رفته ..نمی دانم چند بار لیلای مهرجویی را دیدم و زده ام زیر گریه ...دنیا پر از لیلا است ..

 گریه کرده بودم برای آن دختری که مادرش تو اتوبوس چادرش را کشیده بود روی صورتش و گریسته بود ...
 صدای گریه اتوبوس را پر کرده بود .مادر پشت تلفن حرف می زد،برای کسی انگار دوست بود ..
 بعد از 4 ماه نامزدی ، بعد از خرید حلقه و هزار رویا ..
مادر پسرزنگ زده بود و گفته بهم نمی خوریم ،که از لحاظ اعتقادی بهم نمی خوریم ..بعد تلفن را قطع کرده بود و حالا یک مادر ...یک دختر ...مانده بودند خیره ...

به دختر فکر کردم و برایش گریستم،
 و فکر کردم مردها خیلی چیزها را نمی فهمند ، بعد به مادر آن پسر فکر کردم....
پسر ها رفتن را خوب بلدند ...

 پ ن 1 :من بعد از دیدن باغ های کندلوس آبان شدم ...

وحالا کارگردان فیلم ، آقای ایرج کریمی فوت کرده است ... عاشقانه ای تنها ...خدا بیامرزدش ..


پ ن 2 :چند سال بود که روی کتاب خوابم نبرده بود ..امروز عصر روی کتاب هایم خوابم برد ..

باد می وزید و من در7 بعدظهر تابستان روی تست های نزده خوابم برد ..بیدار که شده ام یک کاسه آش کنارم بود ...

پ ن 3 : خدایا ممنونم ...


۳۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۵۳
آبان

 

نیازمندم به دعا ...به نگاه ...به صبر ...به خیلی چیز ها ....

۰۸ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۵
آبان