.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها

هیتلر ....موسلینی....استالین.....ناپلئون

همه احمق بودند !

کدام مرد عاقلی

بجای بافتن موی معشوقه اش

عمرش را صرف جنگ میکند ..

ﺑﻴﺎ ﺩﺭ ﻻﺑﻼﻱ ﻭﺭﻗﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ

 ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺳﻴﻢ

 ﻧﮕﺮﺍﻥِ ﺁﺑﺮﻭ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺵ؛

 ﺍﻳﻨﺠﺎ:.... ﻫﻴﭻ ﻛﺲ.... ﻛﺘﺎﺏ......ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺍﻧﺪ ...

 

۳۲ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۲:۵۱
آبان

من اگه پسر می شدم از ان پسرهایی میشدم که پشت پنجره کسی که دوستش دارند اواز می خوانند ..

ازان پسرهایی می شدم که برای عشق می جنگند ...

اما من دختر شدم  ،از ان دخترهایی که هیچ کس پشت پنجره اش اواز نخواند ..

به دوهفته پیش فکر می کنم ..به دو هفته پیش که چقدرمنتظر امروز بودم ..

اما امروز من هیچ چیز نداشتم ...

امشب تا صبح ماشین عروس رد میشود ....خوشبخت باشند ..

پ ن : پنجره یه استعاره است ..یه نماد از خیلی چیزها ..از خیلی حرف ها ..

موافقین ۱۹ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۲۱:۳۷
آبان

هر فردی می تواند در آن واحد، عاشق چند نفر باشد، همان غم و اندوه عاشقی را با هر یک از آنها احساس کند
ولی به هیچ یک از آنان خیانت نورزد . ...فلورنتینو در حالی که روی اسکله قدم می زد و این افکار را در ذهن می پروراند، دچار خشمی ناگهانی شد و زمزمه کرد...
انگار قلب من ، بیشتر از یک فاحشه خانه ، اتاق دارد ...!

عشق سالهای وبا - گابریل گارسیا مارکز 


موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۷
آبان

رفیق هایم فهمیده اند که حالم رو به راه نیست  ،دونفر شان دستم را گرفتند وبردند تو یک کافه،گفتند به دوربین لبخند بزن ..من در تمام عکس ها دختر غمگینی بودم که الکی خندیدن را خوب بلد بود ..دختری بودم که حرف نمی زد ..

دوست دیگری برایم چایی بهار نارنج ریخت و گفت: عاقل باش ...ارام باش ..خوب باش ...

دونفر دیگر امدند تو خانه ام ..که حواسم پرت شود ..اما پرت نشد ، ارام نشد ..

 در استانه پنج شنبه ای که غمگین ام ،حس غروب روز جمعه را دارم ... ..

تمام دیشب صدای ماشین عروس می امد و من  فیلم The.Fault.in.Our.Stars را می دیدم و میگریستم ..ساعت 2 نیمه شب ،تنهایی یقه ام را گرفته بود و می گریست ..صدای اذان می اید و من در انتظار می مانم ..که رحیم است  و رحمان ...


عید تان مبارک ...

موافقین ۱۵ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۸:۱۲
آبان

 

به تقویم نگاه می کنم به جمعه ای که در راه است و می توانست برایم حال خوب باشد اما نشد ...نگذاشتند که دلم وصل شود ، که ارام شود ..

هیچ چیز دست من نیست..هیچ چیز..

خیلی چیزها را میشه از ادم ها گرفت  ..اجسام را ...مکان ها را ...ادم ها را ..

اما حس ها را نمی شود گرفت ...نمی شود ....

 پ ن :من برای این پست ها توضیح ندارم.گاهی ادم می نویسد که فقط نوشته باشد ،حالم،حال گریه نیست.من در انتظارم و در انتظار امید و ترس در هم امیخته ..

.سپرده ام خودم را به خودت... از اتش عبورم ده ..

نیازمندم : به صبر ..به دعا ..به عقل ...به داشتن ات ..به نگاه ات ..به یک اغوش امن ..به خیلی چیزها 

عکس : خودم

دلم می خواهد کامنت ها را ببندم اما باز است  .. به هرحال جوابی برای چراها ندارم ..

۲۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۰:۰۴
آبان

از اتوبوس پیاده شدم ..از مصلی تا گلستان شهدا را میان ماشین ها دویدم ...

گریستن ارامم نکرد ..

پ ن : مرا صدا کن فقط دعا کن مرا ..دعا کن 

لینک دانلود 

روز عرفه بود ........

۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۰
آبان

دست هایم را گرفتم زیر آب و تو ایینه به خودم نگاه کردم ..صدایشان می امد ..

اقای دکتر عین با دخترش آمده بود تا با سهمیه هیئت علمی دخترش را  تو این دانشگاه بیاورد..

کارمند دانشگاه فهمیده بود که اسم مادر دختر در شناسنامه دکتر عین نیست ..دکتر عین گفته بود همسرش مرده است و مدرکی ندارد. کارمند های زن دور هم جمع شده بودند و حدس می زدند که شناسنامه جعلی است،که دکتر عین دروغ می گوید که همسر دومی درکار است ،که همسر صیغه ای در کار بوده ..

دست هایم را زیر آب گرفتم و بچه هایی فکر کردم

که به دنیا می ایند از یک ازدواج موقت ..

به بچه هایی که اسمشان می شود ولد طبیعی ...که به دنیا می ایند از یک رابطه ای بی پایه ...

به بچه هایی فکر کردم که تو این شهر شناسنامه ندارند ...

به مرد ها و زن هایی فکر کردم که یک روز رفتند و دیگر برنگشتند و ترسیدم ...ترسیدم و گریستم .. 

..........

4 سال درس خواندنم شد یک تکه کاغذ مقوایی که رویش نوشته گواهی موقت پایان تحصیلات ..

۲۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۹:۴۲
آبان

رفت انکه پیش پایش دریا ستاره کردی ..

پیشنهاد :آهنگ کولی همایون شجریان 

۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۵
آبان

پیوند آسمانی امام علی(ع) و حضرت زهرا(س)/ طرح گرافیکی

روان شناس ها یک تئوری دارند 6 ماه آشنایی برای ازدواج ...

شما موافق اید ؟ به عنوان یک دختر مذهبی می تونید این مسئله را بپذیرید ؟ 

اصلا به نظر شما چقدرزمان لازم است که طرف مقابل را بشناسید ..امار بالای طلاق چه چیزی را اثبات می کند ..

نگرانی های زیادی وجود دارد ...به نظرم پسرها به سادگی می توانند  این حرف را بزنند ...

اما من دخترهای زیادی را می شناسم که از این مسئله ضربه خوردند 

صیغه محرمیت ،این یکی را به شخصه مخالفم حتی اگه نخواهم مذهبی فکر کنم ...و جنبه های حقوقی و اجتماعی را در نظر بگیرم این مسئله ریسک بالای دارد و به نظرم اشتباه است .....

به هزار یک دلیل حقوقی ،از بحث مهریه بگیر  تا هزار مشکلی که برای یک دختر ممکن است پیش بیاید ..

من داستان دختری را شنیدم که که در زمان صیغه محرمیت حامله شد و پسر او را به سادگی رها کرد ..من داستان های زیادی را شنیده ام ...خوب ..بد ..خوشبختی ..بدبختی ...فرمولی ارائه نمی دهم من نظرم را نوشتم ..

برایم بنویسید نظرتان را .....

این پست صرفا دغدغه ذهنی دختری است ،که شکست خوردن دو دوست را توی این تابستان دید ..

برایم بنویسید ..برای همدیگه بنویسیم ..که تجربه هایمان  را شریک شویم ..

پ ن : سالروز پیوند اسمانی حضرت علی (ع) با فاطمه (س) برترین بانوی جهان مبارک :))

۴۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۳۹
آبان
با تاخیر نوشت : 

خبر خوب :  ارشد جزا  و جرم شناسی ......دانشگاه خودم 
......
من ترس ، امید و آرزوهای زیادی دارم  ..
کاشکی ادم های اطرافم می فهمیدند ..که من دلم جاری شدن امید میخواهد ..
....
خدایا شکر ....
موافقین ۲۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۵
آبان