.

ای خدای پاک و بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار

سلام
مرا آبان صدا بزن..
مرز خیال ..رویا ..واقعیت ...مشخص نیست ..
گاهی تمرین نوشتن است ..فقط ..

بایگانی
پیوندها
از حال بهم زن ترین حس های دنیا پیام بانک است ...
واریز ۱۰۰ هزار تومان ..خودش را مسخره  کرده ...
اینکه مرد این داستان نبودی یک طرف ..بیشعوری خودت و وکیل ات هم یک طرف .
چقدر تو به فکر منی ..چقدر مرد خوبی هستی ...
دارم فکر می کنم  تو یه پست ابعاد حقوقی این ماجرا را بنویسم شاید بدرد کسی بخوره.
توضیح قانونی :
۱عدم پرداخت نفقه از سوی زوج به مدت ۶ ماه پس از حکم قطعی دادگاه و عدم امکان اجبار او به پرداخت نفقه برای زوجه حق طلاق ایجاد می کند . (دو شرط عدم پرداخت و عدم اجبار همزمان ..یعنی  زوج حتی تو جلسه هم پرداخت کند حق زوجه از بین میره ..و قضات تمایل دارند که طرف زوج باشند ..البته در رویه قضایی تفاوت هم دارد و خیلی بستگی به نظر قضات داره)
۲. نفقه زوجه بستگی به شان زوجه دارد و با نظر کارشناس تعیین میشه . 
۳. من  اسفند پرونده نفقه  را با رضایت خودم بستم . میزان نفقه ماهی ۴۵۰ بود .
۴ . شان زوجه با توجه به روستایی شهری و تحصیلات و....تعیین میشه ولی در کل مبالغ بالا نیست . 
۵ . نفقه به معنای ساده اش یعنی با این پول زوجه بتواند یک ماه زندگی کند . مثلا با ۴۵۰ باید اجاره خونه پوشاک و غدا یک ماه تامین بشود . 
۶عدم پرداخت نفقه از جنبه کیفری حبس دارد که در مورد زوجه با حق حبس اعمال نمیشود .


۱۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۵۹
آبان

اخرین تکه من تو اون ساختمان جا ماند ...چیزی از من همراهم نیست ..نشستم تو حیاط امام زاده صالح و فکر می کنم به خدایی که صبور است ...خدایا من باختم ..تمامش کن .دیگه نمیکشم ...هستی ؟

سه شنبه جهنم بود سوختم ..سوختم ....

گفتم استخاره می خواهم ...سید بود ....نگاهم کرد گفت از حرف مردم می ترسی ...نترس ..نه خوب اومد نه بد ...من خستم ...

موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۰۴
آبان


کسی هست تقبل کنه جای من درس بخونه ؟ 

یه کلاس روش تحقیق دارم ،متشکل از دوتا دانشجوی علوم سیاسی یک عدد معماری و من حقوق ..یعنی کلاسی بود..

پروپوزال یکی از بچه های علوم سیاسی یه چیزی تو مایع هایی تحلیل خطبه جهادیه امام علی در رابطه با سیاست ایران در سوریه .عنوانش را دوست داشتم ..من بسیار به این خطبه جهادیه ارادت دارم ......

پارسال خرداد هیچ امتحانی نداشتم فقط پایان نامه مونده بود ..این قدر خوب بود :( امسال اما باید دوباره درس بخونم ..

من شهرزاد هنوز کامل ندیدم ...الان که داستان لو رفت دیگه :(( ذوق ندارم تا تهش ببینم ...

اما برعکس همه که سریال گلشیفته را دوست ندارند من خیلی دوستش دارم ..

قبلا ماه رمضان سریال ها را می دیدم ولی امسال دیگه ندیدم راحت .ماه عسل را می خواستم ببینم که امسالش را دوست نداشتم 

کاش زودتر عید فطر شه :)


 ..خدایا شکرت :) از ته دل  شکر که دارمت ..که دارمت ...:)

سه شنبه روز مهمی است ...:) برام دعا کنید و انرژی مثبت ...

وقتی خدا هست ..نگران نباش ...:)


عنوان پست : اهنگ گلی : مسیح و ارش 

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۲۱
آبان

ادم های چاق را زیر پست های لاغری تگ نکید ...

ادم های درحال طلاق را زیر پست های روان شناسانه در مورد طلاق تگ نکنید ...

زخم زبون نزنید ....این ادم قوی نیست.

پ.ن: باید بمیری و نگویی ....

موافقین ۱۶ مخالفین ۱ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۰۴:۴۲
آبان

دارم ماه عسل می بینم 

خانومه میگه اقای لنگرودی ....علیخانی میپرسه همیشه میگی اقای لنگرودی تو خونه رضا ..رضا جون صداش نمیزنی ..خانومه میفرماید نخیر من کمتر از اقا رضا نمیگم ..بدون اقا صداش نمیزنم ...طرف معتاد هم بوده ...علیخانی هم همین جور مونده 

....

دارم فکر می کنم مادر میم جز عیب های من پشت سرم فرموند چرا پسرم را به نام کوچک صدا میزنه ...

من واقعا نمی فهمم ..واقعا متوجه نمیشم..

وقتی ادم یکی را دوست داره باهاش راحت است ..راحت صداش میزنه ..بدون اقا...گاهی اسم تنها  ...گاهی با جان ..گاهی عزیزم ...

منظور من تو محیط عمومی نیست ..جلوی خانواده اش....مسلما صدا زدن ادم ها بنا برمحیط فرق داره ...

شایدم من اشتباه کردم ....

دارم به زخم هام فکر می کنم ...

۲۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۲۸
آبان
دلم میخواهد بهش بگم ..بیا فراموش کنیم ...
فراموش کنیم که چی گذشت تو این دوسال ...افطار منتظرت هستم ...
بیا برویم زیر پل غدیر ...مثل ماه رمضان 95..


فقط دلم می خواهد اما این کار رو نمی کنم ..چون مدت ها است که به دلم می گم به حرف تو که نیست ...
 ....

پ ن : باید ببخشمت ..قلبم ولی منو یاری نمیکنه 
امیر عباس گلاب ...

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۲
آبان
درس خوندنم نمی اد .هنوز مقاله ای که باید چهارشنبه ارائه بدهم را کامل نکردم و حوصله اش را هم ندارم ..
یک شنبه  رفتم کتابخانه که یه پایان نامه را بخونم ..پیام داد که کار داره و ببینم همو ..برای اولین بار گفتم نه ..گفتم کار دارم .کار هم داشتم اما راستش دلم نمی خواست دوباره حالم بد شه.اما امروز دلم تنگ بود.هیچ کاری نکردم .جز دیدن دو تا فیلم مزخرف .دیدن عکس هایی که نباید می دیدم .شنیدن یه مشت اهنگ غم دار.و شکستن بغضم ..
دیشب برای اولین بار نشستم به رنگ کردن رنگ امیزی بزرگسالان ..با اغماض میشه گفت کار جالبی بود.حواسمو پرت کرد ..
دلم یه شام خوشمزه می خواهد ولی هیچ کس نیست که باهم امشب بیاد بیرون .تو یخچال هم چیز خاصی نیست ..
 راستش ظهر یه کنسرو مسخره لوبیا و تن ماهی خوردم که واقعا مزخرف بود . 


پ ن :حرف اقای پ اینه که دادگاه را نرم که اروم باشم .اما خودم فکر می کنم مثل مراسم خاکسپاری باید شرکت کنی که مرگ و باور کنی .

۱۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۴۶
آبان
با آنا می رفتیم و می خندیدم ،که مادرش را دیدم .چشم در چشم .زل زد به من .نگاهش کردم و دست انا را گرفتم و گفتم مادرش ..
بعد سرم را پایین انداختم و رد شدم .هیچی نگفتم .بعد دوسال دیدمش ....
نشستم سر کلاس و فکر کردم باید چیزی می گفتم ..باید می گفتم سپردمت به حضرت زهرا ...
اما شاید سکوتم بهترین کار بود ...
۲۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۵۸
آبان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۴۸
آبان

چهارشنبه موقع خواب سرم را گذاشتم روی بالش و های های گریه کردم.صبح بغض داشتم.رفتم گلستان شهدا گریه کردم..

جمعه اما بدتر بود ..همش غروب بود ...بعد ظهر سرم را کردم زیر پتو و فایل دکتر شیری را پلی کردم و گریه کردم ...سرم درد می کرد ..مسکن خوردم و خوابیدم ...تو فایلی اخری که حرف می زد می گفت همه ما یک روز ارزو کردیم که کاش بمیرد ..نه اینکه برود ها ..بمیرد ..برای انکه تاب نداریم برود و با کس دیگر ببینیمش ..اما آنقدر زخم خورده ایم که می خواهیم بمیرد ..گفت ادم ها بعد طلاق هم دلشان تنگ می شود ...

دلم تنگ شده ..دستم را روی اتیش گرفته ام که پیام ندهم ..می فهمی دارم می سوزم و هی با خودم می گویم قطع تماس ..قطع تماس ...تو این دو روز سه بار فایل صحبت اخر را گوش دادم ..انجا که می سوزم ..انجا که اتش می گیرم از این همه نبودن ...اما دلم تنگ شده ..انقدر که دلم می خواهد بمیرم ...


کتاب رهش امیر خانی را تمام کردم ..نا امیدم کردم ...

کتاب همه ما مثل هم هستیم لیلی بخشی را تمام کردم ...یک رمان ..من این سبک کتاب را نمی پسندم ...با تمام قوت قلمش ...


خدایا ..اگه هستی یه چیزی بگو ..یه کاری به کن ...بذار بفهمم حواست هست ...حرف بزن با هام

بعدا نوشت : ...اذان صبح یه برام فیلمی فرستادند از حرم امام رضا ..ممنونم خدا :)ببخش غر غر هایم را ...این بنده ات فقط فقط تو را دارد 

۱۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۳۲
آبان